متن پیشنهادی املاء از درس اول تا پایان درس چهاردهم

مشهد 


یک هفته پیش همراه پدر و مادرم به مشهد رفته بودم. یک روز صبح زود به حرم رفتیم . مأمور راهنمایی و رانندگی را در خیابان دیدم که ایستاده بود و ماشین ها با نظم و ترتیب در رفت و آمد بودند .


وقتی به آن جا رسیدیم ، وارد صحن شدم . صدای اذان به گوش می رسید . من با مادرم وضو گرفتم . نماز خواندم برای همه ی مردم دعا کردم.


بعد به او گفتم: " مادر ! من همیشه سعی می کنم با همه مهربان باشم . حتّی پرنده ها را هم دوست داشته باشم . آن وقت با مادرم به حیاط آمدیم . خورشید طلایی به وسط آسمان رسیده بود. پدرم منتظر من بود . به پیشنهاد او به کتاب خانه رفتیم .


من سراغ کتاب های مخصوص بچه ها رفتم . کتابی درباره ی امام هشتم (ع ) برداشتم و خواندم . در آن جا به ما خیلی خوش گذشت . من شهر مشهد و حرم امام رضا (ع ) را فراموش نمی کنم .


 
برچسب ها :پایه دوم پیشنهاد 3 متن ابتدایی املا دانش آموزان
تاریخ انتشار :سه‌شنبه 15 مرداد 1392