سگ و گرگ
در روستای اَسد آباد باران می بارید.
یک گرگ به روستا نزدیک شد.
سگِ امید پارس کرد.
امید و پدرش بیرون آمدند.
گرگ ترسید و دور شد.
سگ آرام شد.