متن ارائه شده توسط مجری در میان برنامه

قصه ی بهمن...

یکی بود یکی نبود، غیراز خدا هیچکس نبود، جز یکی یارخدا، نام او روح الله،

آنکه بود مظهرمهر، آنکه شد نورسپهر، شهرتاریک و سیاه،

مردمان مرده و بی روح و نوا،

او با بانگ رسا، میزد برهمه کس،تا صدایش همه جا...

خفته ها بیدار،

مست ها هوشیار،

قصه بسیار زیباست ، قصه ای بی همتاست .نهضتی جاویدان، رهبرش روح خداست .

مردگان زنده شدند، زندگی رنگی دگر، شد زمستان چو بهار

عده ای با ایمان ، با صفات شیران ،پاسدار و بیدار ، انقلابی هوشیار

دل ها مات و خموش ، بزدلانی چون موش ،گرد خود چرخیدند .

وه چه جنجالی بود! جای ما خالی بود!

باز با بانگ رسا ، می سرودند تکبیر، یارانش همه جا، با سلاح وحدت .

قصه ام طولانیست ،

وقت تنگ باشد و کم ، هرچه بود زود گذشت ، دوران ماتم و غم ،

ماه بهمن که دمید، رهبر از راه رسید،

گاه تاریکی گذشت ، شام شد صبح سپید

نهضتی جاویدان، در پناه قرآن، خاطراتی زیبا، رهبرش روح الله .

 
برچسب ها :میان دکلمه متن مجری برنامه
تاریخ انتشار :یکشنبه 15 بهمن 1391