در حال بارگذاری ...

رحلت امام خمینی(ره)

سلام بر تو ای روح خدا

سلام بر تو ای مظهر رشادت و ایستادگی 

سلام بر تو ای آموزگار مکتب عشق و ایمان

سلام بر تو ای اسطوره

سلام بر تو ای بلند تر از آفتاب

سلام بر تو ای نگین انگشتری ایمان

سلام بر تو ای حقیقت منطق اسلام

سلام بر تو ای مروارید دریای بیکران انسانیت

سلام بر تو ای خاطره ماندنی رهایی

و سلام بر تو ای فرزند صبح، ای آفتاب جماران...

صبحی دیگر آغاز شده بود

صبحی که با آمدنش باید چون همیشه شور و خروشی دوباره برقرار می گشت.

اما چگونه صبحی خواهد بود آن زمان که خورشید نیز نای بر آمدن و تابیدن نداشته باشد؟!

آیا آسمان معنای این پا به پاشدن خورشید را خواهد فهمید؟

آسمانی که بارها و بارها شاهد عروج مردان و زنان آسمانی بوده است.

آری آسمان قطعاً عروج روح خدا را به نظاره نشسته

و به راستی چگونه صبحی خواهد بود آن صبح که طلوعش با نوای روح خدا به خدا پیوست طنین انداز گردد؟!

آیا می شود گلی بدون باغبانش رشد کند و بدون گرمای دست نوازشگرش به جنگ علف های هرز برود؟!

 آری دوری گل های باغ برای باغبان پیر و مهربانشان، سخت شده بود، و آن زمان بود که تو عزم بازگشت به آغوش گرمشان را  کردی.

چرا که به خوبی می دانستی، هر کدام از گلهای این باغ، عطری فراموش نشدنی را از خود به یادگار خواهند  گذاشت.

شمیمی از جنس عشق و ایمان که توسط همین گل ها، دنیا را پر خواهد کرد.

اما چقدر دلت گرفته بود، زمانی که چشم به گل های لاله و شقایق باغت دوخته بودی.

همان هایی که روزی بر مکتب عشقت درس رشد و شکوفایی و استقلال آموخته بودند و حالا تنها جای خالیشان مانده بود برای هم کیشانشان.

و چقدر سخت تر می شود فرارسیدن لحظه دل کندن گلی از باغبانش؟!

گلی که ذره ذره وجودش را عشق باغبانش پر کرده است.

و حالا تو امروز، دل تنگی و بی تابی گلهای باغ انقلابی که خودت باغبانشان بودی را به نظاره نشسته ای، برای دل کندن، برای سفری بی بازگشت.

در و دیوار جماران دیگر تاب ماندن ندارند

صندلی ات را پارچه ای سپید به همراه دسته گلی از گل های رنگارنگ پوشانده است.

گویی تک تک آن گل ها شرمسارند از تکیه زدن بر جایگاه همیشگی ات

دیگر صدای روح بخشت در فضای جماران طنین انداز نخواهد شد

وعده سفرت را، سفری که با دلی آرام و قلبی مطمئن قصد آغازش داشتی، بر روی سپیدی کاغذ نگاشته بودی و نمی دانستی دل میلون ها عاشق  و دل باخته ات بعد از رفتن تو تا به امروز بی تاب دیدار دوباره ات خواهد ماند...

چقدر دلم می خواست می توانستم از بین این جمعیت عبور کنم و خودم را برسانم آن بالا، پیش تو

چقدر دلم می خواست می توانستم از همان قاب شیشه ای بگذرم و برای لحظه ای همان دستت را که بارها و بارها برای بدرقه مان بلند کرده بودی، به دست بگیرم و ببوسمش.

از همان آکواریوم شیشه ای هم می توانم نگاهت را حس کنم

همان نگاه مهربانت را که قرار دلم بود.




مطالب مرتبط

تربیت وابسته به عمل کردن است؛ نه حرف زدن

تربیت وابسته به عمل کردن است؛ نه حرف زدن

یادگار گرامی امام با بیان این که فرآیند تربیت به عمل کردن است نه حرف زدن ، گفت: کسی که وجودش آمیخته از کینه، حقد، حسد، غیبت، تهمت و مشکلات باشد اگر بگوید خوب باش نه تنها اثر نمی کند بلکه افراد را به مسیر غیر خوب و ناسالم می اندازد.

|

اجرای طرح امام شناسی در مدارسحضورمعلمان در روز پنج شنبه اجباری شود

اجرای طرح امام شناسی در مدارس/حضورمعلمان در روز پنج شنبه اجباری شود

معاون پرورشی و فرهنگی آموزش وپرورش مازندران گفت: حوزه های علمیه می توانند با اعزام طلبه های با ذوق و اهل فن و ارتباط با دانش آموزان بهترین فعالیت ها را با ظرافت های خاص خود در مدارس داشته باشند.

|

نظرات کاربران