غلط در کتاب های درسی زبان فارسی
عباسعلی وفایی معتقد است، کتاب های زبان فارسی در مدرسه ها غلط های بسیاری دارند که با وجود تذکرهای فراوان، اصلاح نشده و همچنان به خورد بچه ها داده می شوند.
او همچنین با اشاره به سهم کم ادبیات معاصر در کتاب های درسی می گوید، معمولا سلیقه های مختلف در گروه مؤلفان این کتاب ها جمع نمی شود.
رییس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبایی درباره کتاب های درسی ادبیات و زبان فارسی در مدرسه ها گفت: از تألیف این کتاب ها بیش از 10 سال می گذرد و متأسفانه در زمانی که این کتاب ها تألیف می شدند هم در جلسه های مختلفی که دبیران برگزار می کردند و من هم در آن ها حضور داشتم ، اشکال های زیادی به این کتاب ها وارد شد که حتا به صورت مقاله هم منتشر شد. اما با وجود این اشکال ها، این کتاب ها حتا بازنگری هم نشدند. گویا قوانینی وجود دارند که اگر کتاب ها غلط هم باشند، باید چند سالی به خورد بچه ها داده شوند.
او ادامه داد: مثلا درباره فعل مرکب اشکالاتی وجود دارد و وقتی دبیران سر کلاس می روند، دشواری آن ها این است که چگونه این درس را تدریس کنند. آموزش فعل مرکب به این شکل غلط رایجی است که با مبانی نظری ساختمان فعل متضاد است. در حوزه وند و حرف اضافه و غیره هم اشکالاتی هست.
این پژوهشگر درباره کتاب های ادبیات گفت: کتاب های ادبیات اشکالات کم تری دارند؛ اگرچه باز هم سلیقه یی بوده، اما در مجموع کتاب های نیکوتری هستند و انتقادهایی که به این کتاب ها وارد می شود، به سلیقه افراد برمی گردد؛ ولی این کتاب ها متنوع تر هستند و ادبیات ایران و جهان را در موضوعات مختلف دربر می گیرند.
وفایی خاطرنشان کرد: ما در میان شاعران و نویسندگان معاصر خود آثار بسیار خوبی داریم که در این کتاب ها حضور ندارند. متأسفانه این ضعف در ادبیات ما چه در دانشگاه و چه مدرسه هست که سهم ادبیات معاصر ما کم است. این در حالی است که در جامعه نسبت به ادبیات معاصر اشتیاق وجود دارد و ما باید پاسخ گوی این نیاز باشیم. در دهه های گذشته در نثر و شعر آثار خوبی داریم. مثلا پنج سال است که جایزه جلال راه افتاده است، اما حتا این آثار هم به کتاب های درسی نیامده اند.
او در ادامه عنوان کرد: کشور ما ادب خیز است و نویسندگان و شاعران زیادی در کشور هستند که شاید آوردن همه آن ها در کتاب درسی ممکن نباشد. اما باید بهترین آثار انتخاب شوند. آموزش و پرورش رسالت محور است و وظیفه ای دارد و بر این اساس، مهم ترین بحث برای آن ها پیام است. برخی از آثار از نظر هنری و شعری والا و یا از نظر داستانی خوب هستند، اما پیام خاصی از آن ها حاصل نمی شود؛ اما به هر حال من باور دارم که این آثار را هم می توان مطرح کرد.
وفایی درباره مؤلفان کتاب های درسی گفت: معمولا سلیقه های مختلف در گروه مؤلفان جمع نمی شود و تلاش شده این گروه هم فکر باشند و این خودش می تواند مسأله ایجاد کند.
این استاد دانشگاه درباره کتاب های زبان فارسی هم گفت: زبان فارسی در کتاب های درسی مشخص نیست که با دیدگاه سنتی نوشته شده یا نه. دو بحث وجود دارد؛ این که دستور زبان ما زیر تأثیر دستور عربی بوده که این کتاب ها هم به همین صورت هستند. در این سال ها دیدگاه دیگری هم باب شده که از زبان شناسی همگانی آمده و کتاب ها با توجه به زبان شناسی غرب نوشته می شوند. این ها هر دو آفت هستند. ما به هویت و جوهر زبان فارسی کم تر توجه کرده ایم. برای مثال در کتاب های دبیرستان می گویند کسره واژه است. اما واژه واحد بزرگ تر از واج است و باید قابل تقسیم به تک واج باشد. همچنین در کتاب ها همین و همان جا را مرکب می گویند. اما به هم پیشه و هم کیش و هم داستان که می رسند، می گویند این ها مشتق هستند. اگر مشتق هستند که هر دو باید مشتق باشند، وگرنه باید هر دو مرکب باشند. مسائل بسیاری از این دست در این کتاب ها وجود دارد که در مصاحبه نمی شود آن ها را مطرح کرد. اما این نشان می دهد مبانی نظری این کتاب ها علمی نیست.
او همچنین در پاسخ به این که چرا این کتاب ها نمی توانند در دانش آموزان ما شیفتگی نسبت به ادبیات و زبان فارسی ایجاد کنند، گفت: دو دلیل وجود دارد. نکته اصلی این است که خود معلم ها هم به این حوزه بی رغبت هستند و از سکنات و صورت و رفتارشان می توان فهمید که آن ها انتقال دهندگان خوبی نیستند. دیگر این که نگاه به زبان و ادبیات در دبیرستان و دانشگاه های ما نگاهی علمی نیست و با دیدی سنتی با این موضوع برخورد شده است. آن ها متوجه نیستند که این موضوع دانش است و همین سبب شده معلما ن ، دانش آموزان و حتا استادان ما از این موضوع گریزان باشند.