معلم ورزش دوره ابتدایی روانشناس یا کارشناس تربیت بدنی؟
معلمی یکی از حرفه های کلیدی است که در متون گوناگون به ارزش و اهمیت آن اشاره شده است . در عین حال ، می دانیم که امروزه با توجه به بالا بردن اطلاعات ، امکان احاطه یک فرد حتی به تمامی گرایش های مختلف یک علم از بین رفته است . حرفه ی معلمی نیز از همین امر تبعیت می کند ؛ لذا هر معلمی تنها می تواند متخصص شاخه ای از یک علم شود . معلم ورزش دوره ابتدایی ، علاوه بر داشتن ویژگی های عمومی یک معلم ، باید ویژگی های اختصاصی معلمان دوره ابتدایی را نیز داشته باشد .
از عمده ترین آن ها می توان به این نکته اشاره کرد که هر معلم دوره ابتدایی باید با ویژگی های دانش آموزان این دوره آشنا باشد . برای مثال ، باید بداند که :
در این سنین ، خودمداری کودک تعدیل و پیوند های عاطفی او معقول تر شده است . کنجکاوی کودک هدفدار ، و با یاد گرفتن زبان مشترک ، مقدمات شرکت او در بازی های گروهی و پیوستن او به زندگی جمعی فراهم شده است . اگر چه در قسمتی از فعالیت های یک کودک ویژگی های کار نمایان شده است ، ولی هنوز فعالیت اساسی بازی است .
معلم ورزش دوره ابتدایی ، هم چنین باید نسبت به معلمان دوره های بالاتر ، حوصله بیشتری داشته باشد و درباره مسائل بهداشتی و روش تدریس در دوره ابتدایی ، به طور جامعی مطالعه کند تا راه شناخت استعدادها در دوره ابتدایی را بداند .
ویژگی های اختصاصی معلمان ورزش دوره ابتدایی
این دسته از ویژگی ها که هدف اصلی مقاله است از دو حیطه مورد بررسی قرار می گیرد :
1 ) معلم ورزش دوره ابتدایی باید با تفاوت های بازی با ورزش آشنا باشد .
2 ) معلم ورزش دوره ابتدایی باید به تئوری های موجود در زمینه ی بازی احاطه کامل داشته باشد .
تفاوت های بازی با ورزش و تکلیف معلم ورزش دوره ابتدایی
هر چند که به گفته ی وتیگن اشتاین ، میان بازی ها شباهت خانوادگی وجود دارد و نمی توانیم مشخصه یا مشخصات معین و مشترکی را در تمام آن ها پیدا کنیم ، اما به خاطر همین شباهت خانوادگی و با توجه به ویژگی های خاص و مشترک همه ی بازی ها ، می توان مجموعه ای از آن ها را در قالب بازی با ورزش مقایسه کرد . اگر چه برای بازی ، در هیچ مر حله ای از رشد خط پایان وجود ندارد ، اما روشن است که هر چه از خردسالی فاصله می گیریم ، از مدت زمانی که فرد صرف بازی می کند ، کاسته می شود .
کودک خردسال پس از خواب ؛ بیشترین وقت خود را صرف بازی می کند ؛ اما در مقابل ، یک بزرگسال بیشترین وقت خود را صرف کار می کند . کودکان بیشتر به این دلیل به بازی می پردازند که لذت بخش است و در واقع ، بخش فطری از آموزش آن هاست ؛ زیرا کودک در بازی می آموزد و قسمت مهمی از شخصیتش تکوین می یابد . از تفاوت های شاخص دیگر میان بازی و ورزش ، میتوان به تنوع آن ها اشاره کرد . تنوع بازی های کودکان بحدی است که تاکنون هیچ نظریه پردازی به دامنه ی آن اشاره نکرده است . اصولا با توجه به ماهیت بازی ها و بویژه به علت مشخص نبودن مرز مشترک میان کار و بازی ، نمی توان تنوع آن را برآورد کرد .متقابلا ورزش با کار مرز مشخص دارد و ماهیت آن به نوعی است که تنوع آن را می توان مشخص کرد . اگر چه نقطه شروع تمایز بین بازی های کودکان و ورزش آن ها براحتی امکان پذیر نیست ، اما بسیاری از بازی هایی که کودکان انجام می دهند ، مثل بازی با صدا (غان و غون ) . مهمان بازی ، عروسک بازی ، گل بازی ، تکان دادن جغجغه ، ساختن برج ، بازی های نمادین ( استفاده از جعبه ی سیب به جای تخت خواب ، استفاده از تکه چوب به جای مادر ، پاشیدن نمک از عروسک وارونه ، خوردن چایی از فنجان خالی . . . ) ، کشاورزی کردن ، اسب سواری با چوب ،آتش بازی و شیرین کاری های دیگر را می توان ورزش نامید . متقابلا کشتی ، والیبال ، فوتبال ، پرتاب نیزه ، اسب سواری ، تیر اندازی و ورزش های دیگر بزرگ سالی را هم نمی توان معادل بازی های کودکان دانست .
در عمل تنها کودک متخصص بازی است و هیچ ورزشکار ماهر بزرگسالی مانند کوک قادر به بازی کردن نیست . کودک در تسلط یافتن بر بازی ، به آموزش ویژه ای نیاز ندارد . به عبارت دیگر ، کودک ذاتا بازی گر است . در واقع ، بازی کودک زیر نظر عامل رشد ، عمل می کند . توالی همگانی رخدادهای بیولوژیکی در سیستم اعصاب مرکزی مشخص می کند که در هر دوره سنی ، کودک قادر به انجام کدام بازی و از چه نوع ؛ اکتشافی ( تکان دادن جغجغه ) ، مهارتی ( استفاده از اندام های بدن ) ، خلاق ( نقلشی و تصویر سازی ) ، تخیلی ( خرگوش شدن کودک ) ، جسمی ( دویدن ) و اجتماعی ( بازی های گروهی ) است .
در بازی، حوزه تخصص کودک چندان روشن و محدود نیست(یک کودک، متخصص همه بازی هاست). متقابلا ، بهترین متخصص ورزش ، بزرگ سال است . در حالی که کودک برای تسلط یافتن بر بازی به آمورش خاصی نیاز مند نیست ، بزرگ سال برای کسب تخصص ورزش ، به آموزش ویژه نیاز دارد . در عین حال ، یک بزرگ سال نمی تواند متخصص همه گرایش های ورزشی باشد .
بازی نمی تواند برای کودک و حتی بزرگ سال حرفه تلقی شود و از طریق آن، امرار معاش کند (مانند اسب سواری با چوب )؛ ولی ورزش ، هم می تواند حرفه تلقی شود و هم می تواند موجب امرار معاش ( مانند اسب سواری ). احتمالا با یک نظر سنجی گسترده می توان نشان داد که کسی بازی را به عنوان حرفه و وسیله امرار معاش تلقی نمی کند ؛ در حالی که قریب به اتفاق ورزشکاران حرفه ای از طریق ورزش امرار معاش می کنند .
وقتی سئله ای برای کودک مطرح می شود ، برایش فرضیه می دهد و سپس شروع به آزمودن فرضیه خود می کند . در واقع ، به بازی می پردازد تا صحت و سقو فرضیه خود را بسنجد . بنابر این ، بازی یک آزمایش است . به نظر می رسد آزمایش هایی که فرض های کودکان را تایید می کنند ، بیشتر تکرار می شوند و آزمایش هایی که فرض های کودکان را رد می کنند ، جذابیتی ندارند و تکرار نمی شوند . خلاصه این که ، کودک در راحتی به راحتی می سازد ، خلق می کند و از بین می برد ، در حالی که در ورزش ، چنین ویژگی هایی مشاهده نمی شود .
اگر بازی کودک توسط بزرگ سال تعطیل شود و یا ابزار های لازم برای انجام آن از بین برود ، کودک به دنبال همان هدف قبلی ، براحتی می تواند بازی دیگری را جایگزین کند . متقابلا ، اگر ورزش بزرگ سالان تعطیل شود ، فرد قادر به جای گزینی یک ورزش دیگر با هملن هدف قبلی نخواهد بود .
حال ، با توجه به این که دانش آموز دوره ابتدایی هنوز در دوره کودکی قرار دارد ، لذا برایش بیشتر بازی مطرح است تا ورزش . معلم ورزش در این دوره باید با این تفاوت ها آشنا باشد و در ساعات مربوطه به این درس ، بیشتر از بعد تشخیصی وارد صحنه شود . معلم ورزش دوره ابتدایی به این ترتیب می تواند بخش اعظم مشکلات عاطفی دانش آموزان را تشخیص دهد و این ساخته نیست جز از کسی که با علم روان شناسی و بویژه روان شناسی بازی و روان شناسی ورزش آشنا باشد . برای مثال ، معلم ورزش دوره ابتدایی باید بتواند تشخیص دهد که اگر کودکی در ساعت بازی به شرط فراهم بودن شرایط ، به راحتی خانه ای می سازد ، اجازه می دهد و با قدرت تمام از بین می برد ، احتمالا پدر او تا به حال نتوانسته است صاحب خانه شود و کودک از طریق بازی به آن آرزو جامه ی عمل می پوشاند .
تئوری های روان شناختی بازی و تکلیف معلم ورزش دوره ابتدایی
معلم ورزش دوره ابتدایی باید یا تئوری های روان شناختی بازی نیز آشنا باشد . هر یک از تئوری های مطرح در روان شناسی بازی – با یافته ها ، طبقه بندی ها و استدلال های علمی خود – ضمن تایید نتایج محور اول ، نشان می دهد که دنیای بازی کودکان را به راحتی نمی توان شناخت و تفسیر کرد .
یکی از فرضیه های روان شناسی رشد این است که بازی ، رشد هوشی را تسریع می کند . لون اشتاین که یکی از مبلغان مزایای بازی است ، برنامه ای ترتیب داد تا خانواده های کم در آمد هم بتوانند به اسباب بازی دسترسی پیدا کنند . مطالعات نشان می دهد : کودکانی که هیچ اسباب بازی ندارند . امکانات کمی برای بازی دارند ، از لحاظ شناختی ، از هم سالان خود عقب ترند . علاوه بر این ،فرزندان خانواده های کم در آمد ، در بازی «نقش بازی کردن » کمتر شرکت می کنند تا کودکان طبقه ی متوسط . بنابراین ، بعضی از روان شناسان معتقدند : « یکی از دلایلی که کودکان طبقه کم درآمد پس از ورود به مدرسه با مشکلات یادگیری رو به رو میشوند ، این است که کم تر بازی کرده اند . بازی هایشان چندان پیچیده نبوده و نسبت به کودکان طبقه متوسط ، تنوع کمتری داشته است »
هربرت اسپنسر فیلسوف خود آموخته ی انگلیسی ، از اولین کسانی بود که بازی را با تاکید بر تکامل زیستی ان بررسی کرد . به نظر او ، حیواناتی که در رده های بالای سلسله تکاملی قرار دارند ، کلیه وقت و انرژی خود را صرف پیدا کردن غذا نمی کنند ، بلکه انرژی مازاد خود را در فعالیت های دیگری به کار می برند . مفهوم تئوری اسپنسر قبلا توسط شیلر ( شاعر معروف ) مطرح شده است . به نظر شیلر ، حیوان در زمان احساس کمبود ، کار می کند . زمانی که سرشار از انرژی است ، بازی می کند . مازاد بر آن ، خود فشاری است برای فعالیت. به همین دلیل ، این تئوری به نام « انرژی مازاد اسپنسر – شیلر » معروف شده است. این نظر از این دید گاه که احتمالا بازی در سال های اول زندگی ناشی از فعالیت های اساسی دستگاه ذهنی کودک است و هم چنین به این سبب که بازی ها را به تمرینی محدود می کند انتقاد پذیر است .
کارل گروس مطرح کرد که در دوره های بالای تکامل نژادی ، دوره وابستگی افزایش می یابد و از اهمیت الگوی رفتاری کاملا غریزی کاسته می شود . هم چنین توضیح داد که : « بازی در حیوانات رده بالا ، به عنوان دوره ی از قبل تمرین شده ی مهارتی است که ار گانیزم بعد ها به آن نیاز دارد » .
کودکان ضمن بازی ، خود را آماده ی فعالیت های سازش یافته ای خواهند کرد که در آینده ، ناگزیر خواهند بود آن فعالیت ها را در زندگی داشته باشند . برای مثال عروسک بازی در کودکان دختر برای این است که انگیزه مادری در آن ها تحکیم شود . به این ترتیب ،این نظریه « به پیش تمرین » معروف شد ؛ اما از این نظر که هدف همه فعالیت هایی که کودکان انجام می دهند ، مشخص نیست ، انتقاد پذیر است . مثلا این که سرسره بازی کودکان در بزرگ سالی به کدام یک از هدف های تعادل و سازش منتهی می شود ، مشخص نیست .
جان وایتینگ تحت عنوان « غلبه به مقا و منزلت » استدلال می کند که کودک ، پنهانی نقش هایی را تمرین می کند که از دید گاه او ، امتیاز خاصی دارد . هر چند به این دلیل که کودک است ، این نقش ها را نمی تواند به خوبی بازی کند . در واقع ،در واقع ، کودک با فرد محبوب خود همانند سازی می کند تا بتواند امتیازات او را برای خود کسب کند ؛ یعنی ، هویت مطلوب خود را می سازد . بنابر این ، وضع خانوادگی ، ساختار اجتماعی و حتی مدرسه ، بر انتخاب کودک در مورد فعالیت های بازی اثر می گذارد . ثابت شده است که انواع گوناگون بازی ها به سیستم اجتماعی ، مذهبی و محیط طبیعی جامعه بستگی دارد . برای مثال ، در جوامعی که انسجام سیاسی بالایی دارند ، بازی های استراتژیک بیشتر دیده می شود .
نظریه « باز پیداییی یا اجمال فعالیت های اجدادی هال » مطرح کرده است ، « کودکان به این سبب مشغول بازی می شوند که تجارب اجدادشان و یا آنچه را که در زندگی آنان ایجاب می کرده است ، تجدید کنند . »
این عمل به این جهت صورت می گیرد که دوران کودکی ، بهترین موقعیت برای تصفیه اعمالی است که در زندگی آینده نیازی به آن ها نخواهد بود . کارل یونگ نیز با مطرح کردن نا خود آگاه جمعی به عنوان یک پایگاه روانی – گروهی ناهوشیار ، این نظریه را تایید می کند . تحقیقاتی که لهمان ، ویتی و همکاران انجام داده اند ، نشان می دهند که کودکان زمان هال با تیر و کمان و به طریق سرخ پوستان بازی می کردند ، اما کودکان امروز با موشک ، اتومبیل و هواپیمای کوکی بازی می کنند . این یافته ها نشان می دهند که بازی کودکان ، تجدید فعالیت اجدادی نیست .
نظریه استراحت و رفع خستگی که لازاروس مطرح کرده ، بر این باور است که بازی به عنوان فرصتی جهت اعاده و آرامش قوای ذهنی است . فرد زمانی که خسته است ، بازی میکند تا تجدید قوا کند . بنیاد این نظریه ، با وارد شدن بحث اثرات تربیتی بازی مورد انتقاد قرار می گیرد و به نظر می رسد که در خرد سالی ، هر فعالیت سازش یافته ای با یک نوع بازی شروع می شود .
کار ، با ارائه نظریه « دهلیز فعالیت های غریزی » عقیده خود را چنین بیان می کند که بازی هم چون دهلیزی است که غرایز از آن سر بر می آورند . برای مثال ، کودک با عروسک ، بازی غریزه مادر را نشان می دهد و جنگ بازی ، نشان دهنده فعالیت جنگ جویی طفل است .
جرج هربرت مید نعتقد است که تعامل با دیگر کودکان در بازی ، کودک را قادر می سازد تا تصورش را از خود و دیگران به صورت عام رشد دهد . کودکی که بازی می کند نقش خود را مرتب تغییر می دهد و مجور می شود چشم انداز خود را مرتب تغییر دهد . در بازی های گروهی که قواعد و مقررات خاصی دارند ، بازیکن باید نقش دیگر بازی کنان را بداند و توانایی بر عهده گرفتن نقش دیگران را در خود رشد دهد . او از این طریق می تواند پیش بینی کند ، که در آینده ، چه اتفاقی خواهد افتاد و در نتیجه ، رفتار خود را با آن سازگار کند . کودک از طریق بازی ، نقش های مختلف بزرگسالان ، مقررات اجتماعی و معیارهایی را می آموزد که رفتار بازیگر را تنظیم می کنند . روان شناس مشهور هلندی ، تاندیک معتقد است : « بازی ؛ به علت وجود دوران کودکی است که وجود دارد . به عبارت دیگر ، بازی ، جز فعالیت های خاص این دوره از زندگی است » .
او عقیده دارد که بازی ، نوعی پویایی در دوران کودکی است : یعنی ، نوعی دینامیک در دستگاه روانی فرد وجود دارد که تظاهرات آن به شکل بازی دیده می شود .
فروید، انگیزه اصلی بازی را « تخلیه هیجانی » دانسته و معتقد است که : بازی با به وجود آوردن آرامش ،موجب کسب لذت می شود .
او با تعبیر گروس از تکرار، مخالف است و تکرار را بر اساس لذتی می داند که از کشف دوباره و شناخت یک کار آشنا به دست می آید . هم چنین بر این باور است که کودکان تجارب ناخوشایند را به دلایل دیگری نیز تکرار می کنند . آن ها به جای آن که آن را صرفا به همین صورت غیر فعال تجربه کنند ، می توانند از طریق فعال بودن ، به طور کامل بر آن تسلط یابند . به نظر می رسد که هر تکرار جدید ، موجب تقویت تسلطی می شود که کودک در جستجوی آن است . خلاصه این که، مطابق نظر فروید، بازی ابزلری در خدمت « تکانه های نهاد » برای کسب لذت است و حتی مفری برای آزادی تجارب ناخوشایند انباشته در ناخودآگاه به شمار می آید .