خلاقیت آینده و آینده ی خلاق
نقش اھداف میان مدت و کوتاه مدت در رسیدن به اھداف بلند مدت
«اھداف کوتاه مدت که عمری معمولاً یک ساله دارند، بقا را حفظ می کنند. بعد از حفظ بقا، باید اولویتھا را پیدا کنیم. با این سؤال که چه چیزھایی برایمان مھم است و می خواھیم به چه بپردازیم؟ »
این اھداف میان مدت ھستند با عمری بین ٣ تا ۵ سال. بعد نوبت برنامه بلند مدت است که چشم اندازھا را مشخص می کند. در واقع می خواھیم از تلاشمان به چه چیز دست پیدا کنیم؟ (با عمری بالای ١٠ سال). در ھدف گذاری اگر فقط به اھداف بلندمدت فکر کنیم، یک مشت افسردگی برای یک عمر کنارمان زندگی خواھد کرد».
اصول خلاقیت آینده عبارتند از:
اصل اول: ھدف آینده ی خود را بشناسید
اصل دوم: تصویر آینده ی خود را بشناسید
اصل سوم: نسبت به رسیدن به ھدف و تصویر آینده ی خود متعھد شوید.
تعریف ھدف
«ھدف وضعیتی است که می خواھیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیتمان را در آینده تعیین کنیم، ناچار محیط پیرامون مان، وضعیت را به ما تحمیل می کند. آنچه که محیط بر ما حکم می کند چه بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بھتر که خود، ھدف مطلوب مان را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم. »
ضرورت داشتن ھدف
انتخاب ھدف، یکی از ضرورتھای زندگی است که اگر آگاھانه انجام نشود، ناآگاھانه صورت خواھد گرفت. یکی از ضرورتھای انتخاب ھدف، این است که تمرکز ذھنی را به ھمراه خواھد داشت. داشتن ذھنی متمرکز ، یکی از شرطھای لازم برای موفقیت است. یک ذھن متمرکز قدرت تفکر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین میتواند در مسایل کنکاش کند و اعماق آنھا را ببیند. نقطه روبروی ذھن متمرکز، یک ذھن آشفته است. با یک ذھن آشفته نمی توانیم کاری از پیش ببریم و تمام انرژی مان صرف کارھای بیھوده می شود.
دلایل عدم موفقیت با یک ذھن آشفته
- یک ذھن آشفته، لبریز از ایده ھای گوناگون است که ممکن است با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده، دیگری را خنثی می کند و ھر دستاورد، دستاورد دیگری را از بین می برد.
- در یک ذھن آشفته، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر می آید و بعد توسط فکری دیگر قطع می شود و پس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکری خود منحرف شد، به یاد می آورد و مجدداً ذھنش را روی موضوع متمرکز می کند. برای رسیدن به گنج، لازم است که زمین را تا رسیدن به آن حفر کنیم. کسی که ذھنی آشفته دارد، ھمانند جویندهای است که پس از کندن چند وجب از خاک، نقطه ی دیگری نظرش را جلب کرده و جھت کندن آنجا، از کارش دست می کشد.
- در یک ذھن آشفته، ارزشھا مرتب عوض می شوند، زیرا حاصل تجربه و فراست نبوده اند. شخص با یک ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش می پذیرد. سپس با ایده ی دیگری روبه رو می شود و آن را به عنوان ارزش جدید می پذیرد.
- در یک ذھن آشفته، شخص نمیتواند از کارھایش دفاع کند، زیرا آنھا را با معیار و دلیل محکم و روشن، انتخاب نکرده است.
- کسی که یک ذھن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد، بنابراین محیط بر او تاثیر می گذارد. با از دست دادن یک چیز کوچک ناراحت و اندوھگین می شود و با بدست آوردن یک چیز کوچک غرق شادی می شود. ھیجانی است و احساساتش کاذب می باشد.از یک ذھن آشفته، عمل نمی بینیم. بلکه یکسری ایده است که معمولا تا عملی شدن فاصله زیادی دارند و امکان رسیدن به آنھا نیست.
- کسی که ذھنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده ، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عھد خود پایبند می مانیم که اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مھم و با ارزش باشد. وقتی که شخص ، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمی تواند برسر عھد خود باقی بماند.
- کسی که دارای ذھنی آشفته است، توان تصمیم گیری ندارد و دائما از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آنچه به او عرضه می شود از جمله تبلیغات، مغلوبه است.
- یک ذھن مشوش ، نمی تواند انرژی ھایش را حفظ کند بنابراین زود خسته می شود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از کار می کشد و یا این که نمی تواند خطاھای کار خود را پیدا کند، بنابراین دائما این خطاھا را تکرار میکند.
کسی که دارای ذھنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست می دھد .
تفاوت ھدف با آرزو
«ھدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم. ولی ھدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم ولی ھنوز ناپیداست. معمو لاً ھدف با آرزو اشتباه گرفته می شود. آرزو، ما را از واقعیت دور می کند و به توھم می کشاند و ذھن را اسیر خود و آشفته می کند. بنابراین بھتر است که از آرزوھا برای پروراندن تخیل و از ھدفسازی و ھدف پروری برای رسیدن به آنچه که لیاقتش را داریم استفاده کرد. ھر کدام از ما گنج ھای بی شماری در درون خود داریم که لازم است این گنج ھا را استخراج و آشکار نماییم.گنج ھایی ھمچون دانایی ، مھربانی، آرامش، اقتدار، پاکی، اخلاق نیکو، حیا و . . .
این گنج ھا که ھمگی حالتی کیفی دارند، می توانند با توجه شرایطی که در آن آشکار می شوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی و واقعی شوند. برای مثال، آنکس که دانایی خویش را آشکار کند، معلمی خواھد شد که تعالیمی را ارائه می دھد و شاگردانی را تربیت می کند تا این تعالیم را پاسداری کنند. آنکس که اقتدار خویش را آشکار کند، رھبری خواھد شد که یارانش را در راه رسیدن به ھدفشان یاری می کند و به ھمین ترتیب ھمه گنج ھا،دستاوردھای عینی و ملموس خواھند داشت.»
تحقق ھدف
تحقق یک ھدف، فرآیندی است که در آن یک کیفیت تبدیل به چندین کمیت می شود. این فرایند چھار مرحله دارد که عبارتند از:
- قصد: نیت حرکت و تایل به حرکت و رسیدن به ھدف که شرط ابتدایی ما برای رسیدن به ھدف خواھد بود که در مرحله ی آماده سازی قرار دارد.
- مأموریت: تعریف و تعیین مأموریت برای خود و آماده ساختن ذھن و جسم برای نیل به آن ھدف که در مرحله ی آماده سازی قرار دارد.
- افق حرکتی: اصلاح دید و ساختار بینش نسبت به زندگی، خود و جھان و در نھایت اصلاح نگرش نسبت به ھدف و شرایط رسیدن به ھدف
- برنامه: داشتن برنامه و طرح عملیاتی و اجرایی با جزئیاتی قابل حدس زدن که باید شرایط را برای رسیدن به آن ھدف فراھم کند.
ویژگیھای ھدف
ھدفی را که انتخاب می کنیم باید پنج ویژگی زیر را دارا باشد تا به صورت صحیح انتخاب شده باشد.
١- ھدف باید مشخص باشد (Specific)
٢- قابل سنجش باشد (Measurable)
٣- دست یافتنی باشد (Achievable)
٤- واقعی باشد (Realistic)
٥- دارای زمان باشد (Timely)
چنانچه حرف اول کلمات انگلیسی فوق را با ھم ترکیب کنیم به کلمه SMART به معنای ھوشمند می رسیم یعنی اگر ھدفی راکه انتخاب می کنید دارای ویژگی ھای فوق باشد آن ھدف یک ھدف ھوشمندانه است و خداوند نیز در راه رسیدن شما به اینگونه اھداف شما را یاری خواھد کرد.
مشخص بودن ھدف یعنی باید بدانید که چه پاسخی برای چه نیازی وجود دارد.
پس ھدف باید:
١- از جھات مختلف تعریف شده باشد به عنوان مثال اگر شما بگویید که می خواھید خانه ای داشته باشید باید مشخص کنید که:
*نوع خانه چه باشد(ویلایی، آپارتمانی و یا . . . )
*وسعت خانه چقدر باشد ( ١٠٠٠ مترمربع یا ١٠٠ مترمربع یا . . . )
*موقعیت مکانی آن کجا باشد (تھران یا شیراز یا . . . شمال تھران جنوب تھران ویا . . . )
*حدود قیمت آن ( ١٠٠ میلیون تومان یا ٤٠ میلیون تومان و یا . . . )
*مشخصات و خصوصیات داخل خانه ( تعداد اتاقھا و دکوراسیون داخلی و . . . )
٢- تصویر روشن و شفافی از تحقق آن در ذھن خود داشته باشید یعنی اینکه بدانیم این ھدف برای ما و دیگران دارای چه اثر یا آثار قابل تعریفی است و یابعبارت دیگر ما باید به روشنی بدانیم که اگر به ھدف خود نرسیم چه چیزھایی را از دست خواھیم داد و چه تفاوتھایی با بدست آوردن آن وجود دارد و اگر این تفاوتھا برای ماایجاد ضرورت ننماید (یعنی در واقع یک تفنن باشد) ھرگز محرک کافی برای تحقق اھدافمان ایجاد نشده است.
٣- حتما ھدف خود را در قالب یک جمله مثبت و به طور واضح بنویسید وھمواره در جلوی دید خود قرار دھید و اگر بتوانید تصویری از آن برای خود تھیه کنید به مراتب تاثیر بیشتری در تحریک شما خواھد داشت و ھمچنین اگر بتوانید احساسات خودرا نیز در صورت رسیدن به ھدف شناسایی کنید و در ذھن خود مرور کنید آنگاه خواھید دیدکه چه تاثیر شگرفی در سرعت بخشیدن به رسیدن به اھدافتان در شما ایجاد خواھد شد توجه داشته باشید.
برای موفقیت باید بر آنچه میخواھید تمرکزکنید و نه بر آنچه نمی خواھید.
مثال : وقتی بچه ھا را از کاری منع می کنید مشاھده می کنید که نتیجه برعکس دارد و آنھا تمایل بیشتری بر انجام آن کار دارند پس باید ذھن آنھا را متوجه کار صحیح نمایید.
٤- ھزینه ھایی را که برای رسیدن به ھدف خود باید بپردازید مشخص کنید و توجه داشته باشید که بخش مھمی از این ھزینه ھا اموری است که باید از دست بدھید بعنوان مثال ھزینه قبولی در کنکور فقط پرداخت مبلغ ثبت نام در کلاس کنکور نمی باشد شما باید از رفتن به سینما و پارک و ..... نیز برای مدتی چشم پوشی کنید.
٥- اھداف شما باید به صورت ھمگون تعریف شوند یعنی تعارضی با یکدیگر نداشته باشند به عنوان مثال شما نمی توانید تنھا رشد سرخود را بخواھید مگر اینکه اندام دیگر شما نیز با آن رشد کنند در غیر اینصورت شما شکست خواھید خورد. اما نکته ی مھم این است که در صورت شکست نا امید نشوید بلکه مجدداً اھداف خود را مورد بررسی قرار دھید و اشکال آن را رفع کنید.