در حال بارگذاری ...

آشنایی با هنر مجسمه سازی

هنر مجسمه سازی راهی مناسب برای بیان و اشاعه فرهنگ و اندیشه انسانی است.

پیکر تراشی که به انگلیسی Sculpture خوانده می شود،از کلمه Sculper به معنی تراشیدن مشتق شده است.

 در تعریف مجسمه می توان گفت که هر شیئی که قسمتی از فضا را اشغال می کند به آن حجم یا مجسمه می گویند. تفاوت این هنر با سایر هنرها در کاربردی تر بودن و برقرار کردن ارتباط راحت تر با آن است. مجسمه باید دارای هارمونی و هماهنگی در ساختار و اندازه ها باشد.

 در این هنر تکنیکی، هر چه مواد مرغوب تر و بهتری در اختیار مجسمه ساز باشد، اثر با ارزش تر و ماندگارتری خلق می شود. پس دانستن اهمیت مواد ساختاری در مجسمه سازی ضروری است. مجسمه ها از جنس های متفاوتی تشکیل شده است. مجسمه های فلزی جلب توجه بیشتری می کنند و شاید علاقمندان بیشتری نیز داشته باشند. مجسمه هایی از جنس سنگ، شیشه، چوب و سایر مواد نیز طرفداران خاص خود را دارند که در نهایت،تمام آنها به دلیل ساخته شدن توسط دست یک هنرمند بسیار با ارزش هستند. از سوی دیگر،مجسمه سازی،هنر همگذاری یا ریخت دادن به اشیاء است و ممکن است در هر اندازه یا با هر مصالحی انجام گیرد. به فرآورده های این هنر، تندیس،پیکره یا مجسمه گفته می شود.

 هر پیکر سه بعدی که به منظور دارا بودن یک بیان هنری آفریده شده را می توان تندیس نامید.البته باید توجه داشت هر شکل دادنی را مجسمه سازی نمی گویند بلکه باید در ورای آن یک فکر،خلاقیت یا یک نوآوری وجود داشته باشد. مجسمه سازی که هنری سه بعدی و مرتبط با فضا است در تمدن های باستان به شکل گسترده در زندگی اجتماعی آدمیان نقش داشته و علاوه بر زیبایی،کاربردهای گوناگونی را تجربه کرده است. گستردگی در به کارگیری مجسمه در میان اقوام و تمدن های دوران باستان تا به حدی بوده که در میان یافته های باستانی تعداد نامحدودی از آثار مجسمه سازان این دوران به چشم می خورد.

 این هنر در تمدن های باستان علاوه بر کاربردهای زیبایی و بیان گرانه، کارکردی مذهبی و آئینی نیز یافته است. رشته مجسمه سازی نیز رشته ای است که به صورت آکادمیک این هنر را به دانشجویان آموزش می دهد؛ یعنی دانشجویان این رشته پس از مطالعه مبانی عمومی شامل نقاشی ، عکاسی ، آشنایی با طراحی و چاپ و رنگ ، دروس تخصصی را مطالعه می کنند که این دروس شامل طراحی در هنر مجسمه سازی ،آشنایی با موزه ها و کارگاه های حجم ،نقش برجسته ،سفال ،طراحی و ساخت سکه می شود.

 

در این رشته دانشجویان در آغاز الفبای حجم و مجسمه سازی را فرا می گیرند و در مرحله بعد نسبت به طبیعت شناخت پیدا می کنند و یاد می گیرند که چگونه از طبیعت برای ساخت مجسمه الهام بگیرند و سپس از طبیعت عبور کرده و آن را پالایش می کنند و در نهایت ترکیب می کنند و ماده جدید به دست می آورند. هنر مجسمه سازی در ایران باستان اگر بخواهیم پیکر تراشی ایرانیان را با همین هنر در مصر و یونان مقایسه کنیم باید بگوییم پدران ما با وجود ذوقی که در تمام رشته های هنری داشتند از ساختن مجسمه، دوری می جستند. چگونه پدران ما که در کلیه رشته های هنری تزیینی مهارت بخرج داده اند به سبب یکتا پرستی در فن مجسمه سازی علاقه زیادی بخرج نداده اند.

هنرمندان ایرانی با اینکه در تمام ادوار تاریخی در ایجاد نقوش برجسته روی سنگ مهارت فوق العاده از خود نشان داده اند، منتهی علاقه زیادی به ساختن مجسمه های سنگین یا برنزی نداشته اند. اگر بخواهیم پیکر تراشی ایرانیان را با همین هنر در مصر و یونان مقایسه کنیم باید بگوییم پدران ما با وجود ذوقی که در تمام رشته های هنری داشتند از ساختن مجسمه، دوری می جستند. در حقیقت امروز صدها مجسمه سنگین و برنزی در یونان قدیم تقریباً برابر آن در مصر قدیم به یادگار مانده و تعداد مجسمه های سنگی با برنزی ایران انگشت شمار است.

 

 کم بودن مجسمه در ایران بی دلیل نیست. یونانیان، خدایان متعدد خود را بصورت مجسمه در معابد خود قرار میدادند و آنها را پرستش می نمودند. مجسمه های سنگی و برنزی بیشماری نیز از قهرمانان خود در میدانها و معابر عمومی می گذاشتند.

 

 مصریان عقیده داشتند که روح هر انسانی پس از مرگ به این جهان بر می گردد و برای اینکه آن روح سرگردان نشود مجسمه هایی از سنگ یا برنز یا چوب یا گچ می ساختند و در مکانهای امنی قرار میدادند و چون آن مجسمه ها کاملاً شبیه اشخاصی که مرده بودند ساخته میشد به عقیده آنان روح به آسانی می توانست در آنها جای گیرد.

 

بعلاوه مصریان نیز خدایان خود را بصورت موجوداتی در سنگ یا برنز مجسم می کردند و در معابدشان قرار می دادند ایرانیان قبل اسلام، هنگامیکه تمام ملل جز ملت نبود به خدایان متعدد اعتقاد داشتند و دارای مذهبی بودند که به توحید خیلی نزدیک بود.

هرودت که ایرانیان عهد هخامنشی را به هم میهنان خود در کتابی تحت عنوان «تاریخ» معرفی نموده تعجب می کنم از اینکه ایرانیان برای خدایان خود معبد و مجسمه ای نمی سازند و می گوید آنها برای انجام مراسم مذهبی خودشان روی بلندیها می روند و خداوند خود را به این طریق پرستش می نمایند.

 

 در عهد ما هیچ مجسمه ای که خدای ایرانیان قدیم یعنی اهورامزدا را به ما نشان بدهد نمی شناسیم انسان بالداری که در پیشانی آرامگاه بعضی از پادشاهان هخامنشی نقش شده اهورامزدا نیست این فقط تقلیدی از نقوشی است که در همان زمان در آرامگاههای پادشاهان مصر نقش می شده و چون شاهنشاهان هخامنشی بر کشور مصر تسلط یافته بود از بسیار از رسوم مصریان تقلید نمودند.

 

هیچ مدرک کتبی یا منطقی به ما نشان نمی دهد که این نقش از اهورامزدا باشد. با این حال وقتی اشکانیان خواستند رب النوع ناهید یا آناهیتا را نشان دهند آنرا بصورت زنی روی سنگ نقش کردند و به همین طریق اهورامزدا در عهد ساسانیان بصورت انسانی نقش شده که قدرت سلطنت را به پادشاهان ساسانی می دهد و مهر یا میترا نیز بارها بر روی نقوش برجسته در دامنه کوهها بصورت انسانی نشان داده شده که اشعه متعدد، اطراف صورت او را احاطه کرده ولی هیچ یک از خدایان بصورت مجسمه ای که بتواند روی پایه ای قرار گیرد و اطراف آن آزاد باشد در دوران پیش از اسلام در ایران ساخته نشده است. در کشورهای مجاور ایران یعنی هندوستان و مصر و یونان مجسمه های متعدد از دوران های قدیم باقی مانده.

 هندیها مجسمه بودا را در معابد خود قرار می دادند. مصریها مجسمه فراعنه را می ساختند و رومیها پیکر امپراطوران و سرداران را در سنگ میتراشیدند یا در برنز می ریختند. تنها مجسمه ای که از شاهنشاهان قدیم ایران باقیمانده پیکر شاپور دوم می باشد که روی تخته سنگی طبیعی که در غازی در کنار دره شاپور قرار داشته تراشیده شده و معلوم نیست در چه زمانی مورد حمله انسانی قرار گرفته و به زمین انداخته شده است.

در این مجسمه سعی نشده است که شباهتی میان شاهنشاه و مجسمه وجود داشته باشد. و فقط از طرز آرایش مو و لباس و جزئیات دیگر تشخیص داده شد که قصد هنرمند مجسم نمودن شاپور دوم بوده است. در این مقاله سه مجسمه زیبا که از دوره هخامنشی و اشکانی باقی مانده ارائه داده می شود. چند سال پیش آقای علی سامی در تخت جمشید سر مجسمه کوچکی را پیدا کرد که از جنس سنگ لاجورد و تنها مجسمه قابل توجهی است که تاکنون در تخت جمشید پیدا شده.

 

صورت جوانی است در حدود ۲۲ سال موهای او مانند تمام موهائی که در دوران هخامنشی نقش شده مجعد است و بر سر او کلاه کنگره داری است که مخصوص پادشاهان یا وارثان بلا فصل آنها است. کنگره نماینده شهر و پایتخت است بعداً بصورت تاج کنگره دار در آمده و علامت قدرت و حکومت است. این سر بصورت مجزی از بدن ساخته شده و روی بدن الصاق شده است. ابتدا گفته شد نقش جوانی خشایارشا است. بعداً گفته شد نقش داریوش اول است.

 

هیچ معلوم نشده به چه مناسبت باید خشایارشا یا داریوش باشد. به هر حال تاج کنگره دار او علامت سلطنت است و چون داریوش اول وقتی به پادشاهی رسید بیش از یک جوان معمولی سن داشت بهتر است بگوئیم این سر مجسمه خشایارشا است.

 

بدون شک نباید فرض کرد که شباهتی به شخص خشایارشا داشته باشد زیرا تمام نقوش برجسته تخت جمشید مانند شاهنشاه و خدمتگزار و سربازان بهم شبیه است به این معنی که سنگتراشان یک صورت خیالی برای همه در نظر گرفته و طبق آن شاه و سرباز و خدمتگزار را نقش کرده اند.

 

 تنها اختلافی که میان آنها وجود دارد جزئیات لباسی است که آنها را از یکدیگر متمایز می نماید. چون کتیبه ای همراه این سر مجسمه نبوده نمی توان بطور قطع آن را به شاهنشاه معینی نسبت داد ولی چون خشایارشا بیش از سایر شاهنشاهان هخامنشی در تخت جمشید اقامت داشته، احتمال دارد این سر تصویر او باشد. جز این سر مجسمه، پیکر دیگری که در سنگ یا گچ تراشیده شده باشد یا در برنز ریخته شده باشد از دوره هخامنشیان در دست نیست.

 

با این حال در مجموعه های خصوصی خارج از ایران چند مجسمه گلی کوچک وجود دارد که به دوره هخامنشی نسبت داده می شود ولی از نظر هنری به پای سر مجسمه نامبرده در بالا نمی رسد.

 

از دوره اشکانیان مجسمه های برنزی و گلی بسیار کوچک بدست آمده که بعضی دیگر به سبک ایران است ولی از همه آنها مهمتر دو مجسمه است که هر دو در موزه ایران باستان قرار دارند و قابل مطالعه می باشد. یکی از آنها سر مجسمه مرمری است که در حدود سی سال پیش در شوش بوسیله هیئت فرانسوی پیدا شد و باستان شناسان فرانسوی پس از مطالعه و تحقیق درباره آن اظهار کرده اند تصویر ملکه « موزا» زن فرهاد چهارم است که نژاد او ایتالیائی بود.

 

ملکه موزا نیز تاج کنگره داری بر سر دارد ولی احتمال دارد شباهت مجسمه در این مورد با ملکه اشکانی کامل بوده باشد زیرا تمام جزئیات قیافه و حتی چین زیر گردن نشان داده شده. احتمالاً ملکه موزا هنگامی که شبیه او را در سنگ می تراشیدند در حدود سی یا سی و دو سال داشته. قطعاً به تاج ملکه چیزهای دیگری الصاق شده بوده که امروزه از میان رفته چون قسمت پشت سر مجسمه صیقلی نشده. این مجسمه نیز روی بدن مجزایی قرار می گرفت و در کنار دیوار واقع می شده.

 

 در روی پیشانی مجسمه نام سنگ تراش بدین طریق به خط یونانی نوشته شده ( آنتینوکوس پسر درایانتوس). بنابراین تنها مجسمه مرمر قابل توجهی که از عهد اشکانیان باقی مانده بدست سنگتراشان یونانی ساخته شده و این فرض تأیید می شود که هنرمندان ایرانی علاقه زیاد به ساختن مجسمه نداشته اند. مجسمه سوم متعلق بدوره اشکانی و از جنس برنز است. این مجسمه تمام قد است حتی کمی از قد معمولی انسانی بزرگتر است.

 

 میان سر و بدن که مجزی از هم ساخته شده تناسب صحیحی موجود نیست و باز می بینیم که ساختن مجسمه های دو قطعه یعنی بدن مجزی از سر در ایران مورد توجه بوده است. هنر ساختن مجسمه های بزرگ برنزی در ایران زیاد معمول نبوده و اینطور به نظر می رسد که سازنده این مجسمه آشنایی به یک مجسمه سازی برنزی یونانی داشته.

با این حال گذشته از فن برنز ریزی، سایر جزئیات پیکر سازی مربوط به این مجسمه کاملاً ایرانی است.

از مطالب بالا می توان چنین نتیجه گرفت که، ایرانیان که در تمام رشته های هنری تزئینی مانند نقاشی، سنگتراشی، منبت کاری و غیره مهارت فوق العاده بخرج داده اند در فن مجسمه سازی علاقه زیاد از خود نشان نداده اند و این عدم علاقه به ایجاد مجسمه، در تمام ادوار تاریخی پیش از اسلام و در دوران اسلامی همچنان ادامه داشته است. مجسمه مکشوفی در شمی (از نواحی لرستان) بزرگترین مجسمه ای است که تا کنون در خاک ایران پیدا شده، و تنها مجسمه برنزی بزرگی است که از دوران های قدیم ایرانیان به یادگار باقیمانده است.

 

ولی مجسمه های کوچک خصوصاً از عهد اشکانیان و ساسانیان در کشور ما زیاد ساخته شده و تمام خصوصیات پیکر تراشی ایران نیز در این مجسمه های کوچک دیده می شود. با این حال مجسمه بزرگی از «اوتان» پادشاه «الحضر» از مرمر تراشیده اند و اکنون در موزه موصل محفوظ است و ۲۰/۲ متر ارتفاع دارد و حال اینکه ارتفاع مجسمه شمی از ۹۰/۱ متر تجاوز نمی کند.

 می گویند یکی از خصایص پیکر تراشی ایرانیان در عهد اشکانیان این بود که مجسمه را از مقابل می تراشیدند و به آن حرکت نمی دادند . مثلاً اگر مجسمه ی مرمری را که از دوره اشکانیان است و امروز در موزه موصل محفوظ می باشد با مجسمه دیسک انداز، کار «میرون» مجسمه ساز معروف یونان در قرن چهارم پیش از میلاد مقایسه کنیم اختلاف زیاد میان آن دو مجسمه مشاهده می نمائیم. در مجسمه دیسک انداز یک پا عقب تر از پای دیگر قرار داده شده و کمر بطرف جلو خم شده و دست یکی بطرف عقب و یکی بطرف جلو به حرکت درآمده. در مجسمه «اوتال» پادشاه الحضر پای چپ فقط کمی جلوتر از پای راست قرار داده شده و کفشها کاملاً شبیه به کفشهای مجسمه شمی است.

 

پادشاه الحضر نیز مانند امیر شمی شلوار بلند ی بر تن کرده که تا زانویش می رسد و روی قبا کمربندی بسته تا شمشیر خود را به آن آویزان کند ولی کمربند کمی پایین تر از حد معمول بسته شده. شاید شمشیر سنگینی کرده و آن را پایین آورده.




مطالب مرتبط

یک روز با ایده های تجاری سازی دانش آموزان

یک روز با ایده های تجاری سازی دانش آموزان

اعضای هیات علمی سرگروه های درسی و کارشناسان دفاتر تالیف سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در تور علمی یک روزه پارک فناوری با نحوه تجاری سازی ایده های نو دانش آموزان آشنا شدند.

|

طرح ملی یکپارچه سازی حساب پشتیبان مدارس درشهرستان های تهران کلید خورد

طرح ملی یکپارچه سازی حساب پشتیبان مدارس درشهرستان های تهران کلید خورد

آئین افتتاحیه اجرای آزمایشی طرح ملی یکپارچه سازی حساب پشتیبان مدارس با حضور مشاور معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش وپرورش ونماینده بانک ملی در مدرسه ابتدایی بهشت آموزش وپرورش ناحیه2شهر ری برگزار گردید.

|

نظرات کاربران