در حال بارگذاری ...

ویژه بزرگداشت مصطفی محدثی خراسانی- معلم شاعرپرور

من لقب معلم شاعرپرور را به ایشان می دهم. واقعا تعداد کسانی که به شکلی حاصل حمایت ایشان بودند زیادند. این هم چیز فوق العاده با ارزشی است و متاسفانه در بعضی از فضاهای شعری محدودیت هایی است.

با "سید احمد میرزاده" نیز در رابطه با محدثی خراسانی به مناسبت بزرگداشت محدثی به گفت و گو نشستیم که می خوانید.

 

- جناب آقای سید احمد میرزاده! با توجه به سن تان فکر کنم که شما از دانش آموزان آقای محدثی در زمانی که ایشان در مشهد بودند باشید.

بله!

 

- در چه سال هایی؟

من حول و حوش سال های 69 و 70 که دانش آموز دبیرستان دکتر علی شریعتی مشهد بودم، جناب محدثی در کانون شعرا و نویسندگان آموزش و پرورش مشهد بودند و من هم در مسابقات دانش آموزی شرکت می کردم یا نامه هایی که برای آن ها می فرستادم، اولین بارهایی بود که جواب می گرفتم و یک ارتباط دورادوری را از طریق نقد و برسی کارهایی که به آن جا می فرستادم با آقای محدثی خراسانی داشتم.

 

- کارهای شما را نقد مکتوب می کردند؟

چون ایشان معمولا به نامه ها جواب می دادند به این صورت که من شعری را می فرستادم و در آن جا دوستان شاعر و ایشان بودند و نظرشان را راجع به شعر می دادند و ما را به جلسات شعر حضوری حوزه هنری که ایشان بنیان گذارش بودند دعوت می کردند آن جا با ایشان و شاعران دیگری که در خراسان حضور داشتند آشنا شدم.

 

 * خیلی از استعدادهای شعر خراسان در آن جلسه شناسایی شدند

 

- شما به کانون شعرا و نویسندگان هم می رفتید؟

بله، بر بعضی از کارهایم نقدی را ایشان نوشته بودند و در واقع ایشان مرا به جلسه ای که پنج شنبه ها در حوزه ی هنری برگزار می شد و خودشان بنیان گذار آن بودند دعوت کرد. این جلسه از جلسه هایی بود که شهرت کشوری پیدا کرد، یعنی با شیوه ای که ایشان گذاشته بودند و افراد می آمدند، شعر هایشان را می خواندند و یک فضای آزادی برای نقد و بررسی بود. به خصوص با میدانی که ایشان به شاعران جوان تر می دادند، خیلی از استعدادهای شعر خراسان در آن جا شناسایی شدند و رشد کردند و بالیدند.

 

یادم هست در اولین جلسه ای که رفتم یک سلسله برنامه هایی بود که بعضی از شاعران معروف هم توسط ایشان به آن جا دعوت می شدند و در آن جلسه اولی که من رفتم آقای احمد عزیزی مهمان جلسه بود. و قبل از این که مهمان جلسه بیاید، من شعرخوانی دوستان را می دیدم و فضای پرشوری در رابطه با نقد و بررسی بود. البته ایشان فضا را مدیریت می کردند، ولی این حرارت بحث های داغی که در کنار این شعرخوانی ها بود نسبت به بعضی از جلسه هایی دیگر که یک مقدار حالت فرمایش داشت، برای من آن موقع این فضا جالب بود. با حضور چهره هایی که به آن جا می آمدند، در واقع یکی از پایه های فکری و ذوقی من و خیلی از دوستان دیگر را هم گذاشت.

 

- از چهره های معروفی که آقای محدثی دعوت می کرد -به غیر از آقای عزیزی- افراد دیگری را خاطرتان هست؟

در آن حلقه ی اصلی که وجود داشت، چند نفر از شاعران خراسان بودند؛ خود ایشان بودند، آقای مجید نظافت، آقای محمد کاظم کاظمی، آقای محمد رمضانی فرهانی بودند ... ایشان شاعران مختلفی را دعوت می کردند. مثلا یک بار آقای علی معلم دامغانی را دعوت کردند، و این اواخر دعوت هایی از دکتر سید حسن حسینی و قیصر امین پور می شد، که این شاعران به صورت ادواری می آمدند.

 

 

* حمایت محدثی از شعر کودک

 

- شما خاطراتی از آن جلسات دارید که بیان کنید؟

چیز خاصی به نظرم نمی رسد، اما اگر اجازه دهید من از یک جنبه ی دیگر اشاره کنم. و از جنبه ی حمایتی که از شعر کودک کردند، بحث کنم. آن زمان در سطح شهر مشهد چندین جلسه برگزار می شد و بعضی از این جلسات خیلی رسمی بودند؛ یعنی حداقل آن زمان -اواخر دهه ی 60 یا حتی 70 - سلیقه ی عمومی انجمن های ادبی مشهد، سلیقه ای بود که شاید سبک خراسانی و ... را می پسندید و در آن فضا حتی مثلا نو آوری در شعر و غزل امروز و شعرهایی که شاعران جوان تر می گفتند چندان مجالی برای بروز نداشت، چه برسد به این که کسی بخواهد شعر کودک عرضه کند. در این فضا کار کردن خیلی مشکل بود. حالا ما یک علاقه ای با توجه به هر دلیلی به عرصه شعر کودک داشتیم و عضو کانون پرورش فکری بودم. با یکی دو تا از دوستان خدمت آقای محدثی رسیدیم. ایشان به هر حال شعر کودک را می شناختند و خودشان هم در این عرصه گاهی طبع آزمایی می کردند و کارهای شعر کودک و نوجوان شان شاید به قوت شعر بزرگسالان شان نباشد، اما مهم این است که این ذوق و درک را نسبت به ادبیات کودک داشتند.

 

نتیجه این که خدمت ایشان به همراه آقای سپاهی یونسی رسیدیم، -ایشان هم بالاخره هم دوره و هم سن و سال ما هستند- و جدا از این که ایشان اصرار داشتند ما بیاییم و در همان جلسات شعر بزرگسالانه کارهایمان را بخوانیم (من خاطرم هست که حتی ما یک مقدار هم می ترسیدیم؛ یعنی قبل از آن می آمدیم شعرمان را برای ایشان می خواندیم در کانون شعرا و بازخورد آن را می گرفتیم که مثلا آیا این شعرمان مناسب هست یا نه؟ بعد که می آمدیم در جلسه، باز جو جلسه طوری بود که اگر یک شعر بزرگسالانه ضعیف هم داشتیم باز آن را ترجیح می دادیم. اما ایشان تشویق می کردند که نه، شما همان کار و شعر خودتان را بخوانید. خود همین کمک می کرد که در واقع افراد دیگری هم علاقه مند شدند.) ایشان پیشنهاد داد که اصلا یک جلسه ی مستقلی برای شعر کودک پایه گذاری شود که حمایت کردند و با کمک ایشان روزهای سه شنبه این جلسه تشکیل شد. (که آن حلقه ی اولیه اش من و آقای سپاهی بودیم) بعد بعضی از دوستان دیگر هم اضافه شدند که بعضی از آن ها جزو شاعران خوب این روزها هستند؛ مثلا خانم لیلا خیامی یا طیبه ثابت یا بعضی از دوستان دیگر که در آن جلسات آمدند و در واقع در آن جا فرصتی شد که این دوستان مطرح شوند.

 

- این شاعرانی که گفتید شعر کودک و نوجوان هم می گویند؟

بله، کار شعر کودک و نوجوان انجام می دادند و خود آقای محدثی هم گاهی می آمدند و در آنجا شرکت می کردند و این حمایت را داشتند. آن جلسه را که تشکیل دادیم، یکی دو سال بعدش ایشان از مشهد رفتند؛ اگر می ماندند الان وضعیت شعر کودک مشهد هم فرق می کرد، چون که فضا، فضایی بود که حمایت های افرادی مانند ایشان را می طلبید و هنوز هم طلب می کند. گر چه همان مدت کمی که ایشان بودند، در واقع به این فضا و پیدا شدن چند چهره جدید کمک کرد. آن جلسه هم یکی دو سالی طول کشید و بعدا به شکل های دیگر در جاهای دیگری تشکیل شد. مهم این است که پایه گرفتن وسیع شعر کودک در مشهد توسط ایشان انجام گرفت و ایشان در این زمینه نقش برجسته ای داشتند.

 

- از آن حرارتی که جلسات با حضور آقای محدثی داشت هم برایمان بگویید.

نکته ی جالب برای من این بود که مثلا جلسات مشابه ای که در سطح شهر مشهد برگزار می شد، شعرا یکی یکی می آمدند و شعر هایشان را می خواندند و گاهی هم فرصت نمی شد بخوانند. افراد ثبت نام می کردند و به مسئول جلسه می گفتند و به بعضی ها فرصت نمی رسید و بعضی را صدا نمی زدند و بیشتر فضای پیشکسوتی بود. اما در جلساتی که ایشان بودند فضای نقد و بررسی باز بود و همه هم می توانستند شعرشان را بخوانند. یعنی کسی هم که حتی اولین کارش را گفته بود می آمد و شعرش را می خواند و در آن جلسه صراحتا نقد می شد. همین باز بودن فضای نقد و بررسی، زاویه های مختلفی را از یک شعر روشن می کرد. گاهی اوقات هم یک مقدار تند می شد و شاید یک جو متشنج هم به وجود می آمد، اما همین عامل جلسه را زنده نگه می داشت و معمولا وقتی هم لازم بود خود آقای محدثی وارد می شدند و جلسه را اداره  می کردند و جلسه را به راه خودش می آوردند. ولی در آن جلسات فضا برای نقد کاملا باز بود و این عامل موجب پویایی جلسات می شد. بعد از آن من دیگر جلساتی را به این شکل ندیدم و تکرار نشد.

 

 

* معلم شاعرپرور

 

- آقای میرزاده! اگر شما بخواهید یک صفت برای آقای محدثی نام ببرید -مثلا ما می گوییم کسایی مروزی پرچمدار ادبیات شیعه یا شاعران دیگر را لقب هایی برایشان انتخاب کرده ایم- به آقای محدثی چه لقبی می دهید؟

من لقب معلم شاعرپرور به ایشان می دهم. واقعا تعداد کسانی که به شکلی حاصل حمایت ایشان بودند زیادند. این هم چیز فوق العاده با ارزشی است که متاسفانه در بعضی از فضاهای شعری محدودیت هایی است؛ یعنی تنگ نظری هایی هست مخصوصا در شهرستان ها و خیلی ها اجازه نمی دهند که استعداد تازه تری رشد کند. یک شاعر که می خواهد کار را شروع کند معمولا با یک سری مقاومت ها و سرکوب ها مواجه می شود، ولی ایشان اگر آن استعداد را در کسی کشف می کردند، به شکل های مختلف از آن فرد حمایت می کردند. و به نظر من گرچه ایشان شاعر خیلی خوبی است و صحبت کردن در رابطه با شعر و ویژگی های شعر ایشان فضای دیگری می خواهد، ولی با این ویژگی ایشان این سهم را در ادبیات داشتند که تعداد خیلی زیادی از شاعران به نوعی با واسطه و بی واسطه پرورش یافته ی ایشان هستند.

 

 

* سرایت فضای شعر انقلاب به مشهد توسط محدثی

 

- اگر آقای محدثی در استان شما می ماند، احمد میرزاده ها بیشتر از این بودند؟

قطعا این طور بود. عرض کردم ایشان در عرصه های مختلف وارد شدند و بسیاری از جریان ها را ایشان پایه اش را گذاشتند؛ مانند همین شعر کودک و نوجوان که حمایت ایشان خیلی موثر بود. اصلا خود شعر نو و غزل نوی خراسان خیلی فضای قدمایی داشت و ایشان کمک کرد که در واقع زبان شعر انقلاب هم وارد شعر مشهد شد. من فکر می کنم ایشان از نفرات اصلی بودند که فضای شعر انقلاب را به مشهد سرایت داد.

 

- نکته ای اگر در همین فضا باقی مانده است بفرمایید.

 

نمی دانم این ویژه نامه ی شما به چه صورتی است، ولی من یک شعری را برای آقای محدثی گفته ام. آقای محدثی یک غزلی دارند که می گوید:

تمام عمر اگر مهر در دهان باشم

ز من مخواه که با غیر هم سخن باشم

 

این غزل ایشان با این بیت تمام می شود که:

مرا که خاک خراسان پرورده است

جز این مباد که بر قله ی سخن باشم

 

و من هم غزلی را با توجه به این شعر خطاب به ایشان گفتم که:

نیاید آن که تو هم مهر در دهان باشی

به ما نگویی و با درد هم سخن باشی

هزار مرتبه خورشید با تو می آید

بیا که باز همان صبح شب شکن باشی

طمع قله نبندند تا تو در راهی

نشان ز کوه نماند چو کوه کن باشی

عقاب اوجی و گنجشککان پروازی

پنهان شوند چو در حال پر زدن باشی

ستارگان شب شعر می روند از یاد

اگر در آیی و خورشید انجمن باشی

تو را که خاک خراسان به شعر پرورده است

جز این مباد که بر قله ی سخن باشی

 




مطالب مرتبط

تکریم معلم تکریم جامعه است‌

تکریم معلم تکریم جامعه است‌

تهران (پانا) - مدیر روابط عمومی شورای عالی آموزش و پرورش نوشت دوازدهم اردیبهشت، سالروز شهادت اندیشمند فرزانه، متفکر آزاداندیش، استاد مرتضی مطهری و روز تجلیل از مقام والای آن استاد یگانه و همه بزرگانی است که در کسوت معلّمی در تمامی عرصه‌های تعلیم و تربیت رسالت خطیر تربیت ...

|

معلم باید لبریز از عشق و علاقه باشد

معلم باید لبریز از عشق و علاقه باشد

تهران (پانا) - نومعلم ورودی سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ تاکید کرد معلم باید سرشار از عشق و علاقه باشد که اکثر افراد دارای این عشق هستند و چه خوب که این عشق در راه پرورش نسل‌های آینده خرج شود.

|

نظرات کاربران