در حال بارگذاری ...

تا کور شود هر آن که نتواند دید!


 

 

وقتی از زخم زبان ها و حَرف های زشت حسودان ناراحتیم می گوییم:«تا کور شود هر آن که نتواند دید»

 

 

 

 

 

 

داستان ضرب المثل:

در جنگلی دور برکه ی کوچکی وجود داشت که در آن یک لاک پشت و چند مرغابی در کنار یک دیگر به خوبی و خوشی زندگی می کردند.

 

لاک پشت بیش تر در خشکی زندگی می کرد و با مرغابی ها دوست شده بود.

 

چند سالی که گذشت آب برکه کم تر و کم تر شد به همین علت مرغابی ها که می توانستند پرواز کنند تصمیم گرفتند از آن جا بروند و برکه ی پر آب تر و محل مناسب تری برای زندگی خود پیدا کنند.

 

اما دل شان نیامد که لاک پشت را آن جا تنها بگذراند به همین خاطر فکر کردند و تکه چوبی را بر داشتند و به لاک پشت گفتند:"تو با دهانت این تکه چوب را بگیر ما هم دو طرف آن را گرفته و تو را همراه خود مان به جای جدید می بریم ولی حواست باشد که هر چه شنیدی جواب نده و گرنه به پایین پرتاب می شوی."

 

لاک پشت تکه چوب را با دندان هایش گرفت و مرغابی ها با گرفتن دو طرف چوب به پرواز در آمدند، زمانی که آن ها اوج گرفتند هر کس از پایین پرواز این سه را می دید به لاک پشت حسادت می کرد و چیزی می گفت و نظری می داد.

 

مثلا یکی می گفت: "خوب شد نمردیم و پرواز لاک پشت را هم دیدیم !"

 

یکی دیگر گفت : "اگر لاک پشت پر داشت چه طوری پرواز می کرد؟"

 

بالاخره لاک پشت طاقت نیاورد و کاسه ی صبرش لبریز شد و خواست که جواب دندان شکنی به حرف ها و طعنه های آن ها بدهد به همین علت دهان باز کرد و گفت: "تا کور شود هر آن که نتواند دید !"

 

ولی لاک پشت بیچاره تا این را گفت از آن بالا به زمین افتاد و بدنش تکه پاره شد.

 

 

 




مطالب مرتبط

مرغش یک پا دارد

مرغش یک پا دارد

    زمانی که شخصی با لجبازی و سماجت روی حرف خود ایستاده و نظرش را تغییر نمی دهد می ...

|

نظرات کاربران