در حال بارگذاری ...

«عاقا اجازه» خاطرات اولین سال معلمی با زبان طنز است

امیدوارم همه معلمان خاطرات جذاب و شنیدنی خود را ثبت کنند

تهران (پانا) - محمدمهدی حسین‌پور بخشی از خاطرات اولین سال معلمی‌اش است را به زبان طنز در کتابی به نام «عاقا اجازه» به چاپ رسانده است.

حسین‌پور با سبک نگارشش یادآوری کرده است که خاطره‌نویسی می‌تواند ساده، جذاب و دلنشین باشد؛ البته با تصویرسازی‌های نو. این کتاب، اثری است ساده، روان و بی‌آلایش، مثل یک دانش‌آموز ابتدایی. شاید برجسته‌ترین ویژگی این کتاب تصویرسازی راستین از یک معلم در یک کلاس درس باشد. آنچه در ادامه می‌خوانید، گفت‌وگو با این معلم نویسنده است.

لطفا خودتان را معرفی کنید.

متولد بجنورد و اصالتاً جاجرمی هستم، شهری کویری و با تمدن و پر از جاذبه‌های گردشگری و باستانی در استان خراسان شمالی. در خردسالی به همراه خانواده به مشهد نقل مکان کردیم و دوران تحصیلات خود را در این شهر سپری و رشد کردم. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی، در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته شدم و همزمان با تحصیل در رشته علوم تربیتی مشغول فعالیت‌های تشکیلاتی شدم؛ هر چند قبل از ورود به دانشگاه نیز در بسیج فعالیت می‌کردم. در ایام دانشگاه مسئولیت‌های مختلفی در بسیج، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری و تشکل‌های فرهنگی همچون هیات دانشجویی داشتم. در خلال تحصیل تاکنون با بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور) نیز همکاری می‌کنم. از جمله فعالیت‌های پژوهشی بنده، مشارکت در تدوین کتاب روزشمار وقایع تروریستی ایران است.

پس از ورود به عرصه معلمی در روستای اسفندیان مشهد و در دبستان مقداد مشغول آموزگاری شدم. بعد با سمت مسئول حراست آموزش و پرورش به دیار خواجه نصیرالدین توسی یعنی چناران رفتم و ساکن آن شهر اصیل و با قدمت شدم. پس از گذران سالیانی چند در چناران، مجددا راهی مشهد شدم و مشغول به فعالیت هستم.

چه شد که دست به قلم شدید؟

از دوران کودکی و نوجوانی علاقه زیادی به خواندن کتاب به ویژه داستان داشتم و به تبع آن دروسی مانند انشاء را دوست داشتم و با کمک مادرم سعی می‌کردم همیشه انشایی بنویسم که سرآمد بقیه هم کلاسی‌ها باشد.

این علاقه در دوران دانشگاه هم کم نشد و باعث شد کم و بیش شروع به نوشتن کنم. اولین نگارش جدی‌ام را پس از شروع کارورزی در مدارس مشهد آن هم به‌صورت داستان طنز شروع کردم و در برخی مسابقات استانی حائز رتبه شدم. اما آن چیزی که موجب شد به نویسندگی به صورت حرفه‌ای فکر کنم، این جمله همسرم بود: "قلم خیلی خوبی داری، چرا کتاب نمی‌نویسی؟..."

پس از پایان دانشگاه و شروع دوران معلمی‌ام در روستای اسفندیان مشهد، کانالی به نام معلم طراح در فضای مجازی ایجاد کردم و روزمره‌های خود را به صورت طنز می‌نوشتم و این شد که می‌بینید.

نوشتن کار سختی است، اما سبک نگارش طنز سخت‌تر، چرا این روش را انتخاب کردید؟

در تعاملات اجتماعی معمولا در بین دوستان به شوخ طبعی مشهورم و همین روحیه باعث شد که خواه ناخواه در نوشته‌هایم تاثیر بگذارد. علاقه‌ام به متون طنز هم بر این مسئله صحه گذاشته است. اصولاً چون طنز نویسی برایم جذاب است، سختی خاصی را احساس نمی‌کنم. ساده نویسی در کتاب موج می‌زند، از همه مهمتر معلم کلاس هم بی‌آلایش و بی‌ادعاست، او دائم تجربه کسب می‌کند. برخلاف شعارها او شمع و گل و پروانه نیست. او فردی است عادی، آرام و دانا که می‌داند خیلی چیزها را نمی‌داند و...

اگر بخواهیم فضای واقعی یک ماجرا را به شیوه‌ای عامه‌پسند ترسیم کنیم ناگزیر به ساده نویسی هستیم؛ صد البته که کتاب بیشتر برای رده سنی نوجوان درنظر گرفته شده، یعنی گروهی که هر روز از این دست ماجراها را می‌بینند. پس ساده نویسی باعث می‌شود ارتباط بسیار خوبی بین خواننده و شخصیت‌های کتاب برقرار شود.

شخصیت معلم کتاب هم تا حدودی دستخوش طنزگونگی شیوه نگارش شده است و گاهی هم مبالغه، به عنوان چاشنی طنز به کار گرفته شده است؛ اما چیزی که مشخص است روحیات غالب همکاران عزیزم همین است، یعنی: بسیار صبور، آرام، بی‌ادعا، دانا، به دنبال افزایش معلومات خود و مهربان.

ویژگی این معلم کلاس چقدر شباهت به حسین‌پور دارد؟

بسیار زیاد ... وقتی خودم داستان‌ها را مرور می‌کنم می بینم انگار هنوز در آن کلاس هستم با همان روحیات. شاید تغییر محل کار و ماهیت آن، کمی آن حسین پور را دچار تغییرات کرده باشد اما قطعا میزانش کم است و شخصیت همان شخصیت است. البته همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم گاهی اوقات راجع به شخصیت معلم از طنز و مبالغه استفاده شده است.

برخی از شوخی‌ها ادبی است مثال با فردوسی، برخی با عالم سیاست و ... و خوب هم شده ولی فکر نمی‌کنید باید در این خصوص خیلی مراعات کنید تا به نثر و ذائقه خواننده لطمه نخورد؟

شوخی‌هایی که فرمودید اگر از میزان خودش فراتر برود قطعا برای خواننده خوشایند نیست ولی تا حدی که به اصل مطلب آسیب نرساند و هدف نویسنده چیز دیگری برداشت نشود خوب است. البته که معتقدم درخصوص شوخی با عالم سیاست در کتاب‌ها هر چه کمتر باشد بهتر است چون امکان دارد ماندگاری اثر را تحت تاثیر قرار دهد.

کاش در ابتدا بیشتر در مورد جغرافیای کلاس و بچه‌ها می‌نوشتید، یا اینکه روی جلد از تصویر روستا مدرسه یا دانش آموزان استفاده می‌شد؟

با توجه به اینکه در داستان طنز، استفاده از تصاویر کاریکاتوری مرسوم است سعی کردم با درج اینگونه تصاویر ارتباط بیشتری با خواننده برقرار شود و در طراحی‌ها هم سعی شده فضای واقعی اما طنزگونه ترسیم گردد. در هر صورت پیشنهاد بسیار خوبی است و ان شاالله اگر عمری باقی بود در کتاب‌های بعدی حتما استفاده خواهم کرد.

چه مقدر از وقایع راستین هستند؟

همه وقایع واقعی و اتفاق افتاده‌اند، اما اغراق و طنز باعث شده کمی واقعیت‌ها دستخوش تغییرات شود. قطعا وقایع جذاب و تلخ و شیرینی برای همه همکاران عزیزم در کلاس‌های درس اتفاق می‌افتد که می‌تواند جاذبه بسیار زیادی داشته باشد و سوژه بسیاری از کتاب‌ها، فیلم‌ها و نمایش‌ها شود؛ حیف که بسیاری از روابط معلم و شاگردی و اتفاقات جذاب کلاس‌های درس ثبت نمی‌شوند.

چقدر طول کشید تا کتاب را نوشتید؟

از زمانی که تصمیم به نوشتن کتاب گرفتم تا چاپ آن حدود دو سال طول کشید. البته نوشتن آن در چند ماه صورت گرفت اما فرآیند قبل از چاپ، از ویراستاری و صفحه آرایی، تصویرگری داستان‌ها و پشت سر گذاشتن ممیزی‌ها و گرفتن مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حدود یکسال‌ونیم به طول انجامید.

کتاب در چند صفحه و با چه قطعی چاپ شده است؟

کتاب 96 صفحه دارد و در قطع نیم رقعی توسط نشر هزاره ققنوس تهران چاپ شده است.

و سخن پایانی؟

کتاب عاقا اجازه در اولین جشنواره معلمان مؤلف کشور در سال 1400 رتبه اول را در بخش داستان کودک و نوجوان کسب کرد. در آخر امیدوارم همه همکاران عزیزم خاطرات جذاب و شنیدنی خود را ثبت کنند تا زحمات این قشر زحمتکش بیش از پیش دیده شود. همچنین امیدوارم کتاب خواندن به امری مرسوم در میان خانواده‌های ایران اسلامی تبدیل شود.




نظرات کاربران