در حال بارگذاری ...
    
  • موتورسواری دانش‌آموزان؛ پدیده‌ای که جامعه را به خطر می‌اندازد

    کتاب‌های مدرسه‌اش وسط خیابان پخش شده است. موتورش یک گوشه افتاده و خودش هم روی جدول خیابان نشسته و در حالی که پایش غرق به خون است

    منتظر مانده تا اورژانس برسد و او را به بیمارستان برسانند. هنوز به سن قانونی نرسیده، گواهینامه هم ندارد، صورت و هیکلش فریاد می‌زند که نوجوان است و با وجود این هر روز صبح با موتوسیکلت شخصی به مدرسه می‌رود و با همان از مدرسه برمی‌گردد.

     

    شوک - سیدمحمد مبیــن /در زمان‌های نه چندان دور، یعنی همین چهار، پنج سال پیش، مدارس که تعطیل می‌شدند، خیابان‌ها پر می‌شدند از دانش‌آموزانی که سوار بر دوچرخه راه خانه را در پیش می‌گرفتند و همان زمان اتفاقات تلخی نیز رخ می‌داد و همین تلخی‌‌ها هشدار‌های پی‌درپی برای والدین و مسئولان به دنبال داشت ولی تلخی این اتفاقات و حوادث به حدی نبود که زنگ خطر را برای جامعه به صدا درآورد، اما گذشت زمان به سرعت همه چیز را تحت تأثیر قرار داد. حالا نوجوانانی که پشت لبشان سبز نشده و به سن قانونی برای رانندگی نرسیده‌اند، هر روز صبح بر موتوسیکلتی که پدران برایشان خریده‌اند سوار می‌شوند و بدون کم‌ترین تجربه در رانندگی و با حداقل امکانات ایمنی در خیابان‌‌های شهر برای رسیدن به مدرسه جولان می‌دهند. ظهرها، وقتی زنگ مدارس به صدا درمی‌آید به جای دانش‌آموزان

    دوچرخه​سوار، محصل‌‌های موتور سوار را می‌بینید که در خیابان‌‌ها در حالی که کوله‌پشتی مدرسه بر دوش دارند به گشت و گذار می‌پردازند. در حاشیه این موتورسواری‌ها، اتفاقاتی رخ می‌دهد که اگر برای آنها چاره‌ای اندیشیده نشود این‌بار به جای انعکاس خبر تصادف‌‌های مرگبار جاده‌ای باید هر روز منتظر شنیدن خبر‌های دردناکی درباره مرگ مغزی نوجوانان در کف خیابان‌‌ها باشیم. گاهی هم شاهد ویراژ دادن‌‌های هولناک و تک چرخ زدن‌‌های دلهره‌آور جوانانی در خیابان‌‌ها هستیم که هر لحظه خطر مرگ برایشان به همراه دارد.

    پدر، مادر شما مقصرید

    «موتور را پدرم برایم خریده». این را نیما 15 ساله، دانش‌آموز اول دبیرستان در منطقه شمال تهران می‌گوید و اضافه می‌کند: از کودکی به موتوسیکلت علاقه داشتم، پدرم قول داد رانندگی را که یاد بگیرم برایم موتور بخرد. دایی‌ام رانندگی​اش خوب است، از او یاد گرفتم و پدرم هم به قولش عمل کرد. نیما بدون وسایل ایمنی مانند کلاه کاسکت و ملزومات دیگرش، رانندگی می‌کند. او می‌گوید: اینها برای کسانی است که رانندگی بلد نیستند. من یک سال است موتورسواری می‌کنم و تا حالا هیچ اتفاقی برایم نیفتاده است. شاید بد نباشد نیما صفحات حوادث را ورق بزند و آرشیو روزنامه‌‌ها را ببیند تا متوجه شود موتورسوار حرفه‌ای ایران در اثر سقوط هنگام پرش، جان خود را از دست داده است.

    اما نیما و جوانان هم سن و سالش مقصر نیستند. آنها مجذوب یک دنیای جدید و پرهیجان هستند دنیایی که سوار شدن بر موتور نوعی خودنمایی و ابراز شجاعت تلقی می‌شود. برای آنها افت دارد کلاه کاسکت بر سر بگذارند، ایمن رانندگی کنند و تابع قانون باشند اما تکلیف پدری که به فرزند نوجوانش در این بلبشوی خیابانی اجازه می‌دهد رانندگی کند چیست؟ آیا خرید موتور و اجازه سوار شدن بر آن توسط پدری که فرزندش را دوست دارد، فرستادن این پاره تن و جگرگوشه به قتلگاه نیست؟ آیا این پدر مسئولیت هرگونه اتفاقی در خیابان‌‌های شهر را بر عهده می‌گیرد؟

    آیا این پدر یا مادر، می‌داند نوجوانش را از همین سن پائین با هنجارشکنی و قانون‌گریزی آشنا کند و او را به سمت خلاف‌های بزرگتری می‌فرستد؟ نمی‌داند، لابد اگر می‌دانست، کدام پدر دلسوزی فرزندش را به سمت مرگ یا خلاف منجر به مجازات می‌فرستاد؟!

    مدارس هیچ مسئولیتی ندارند!

    معمولاً اگر در مدارس، دانش‌آموزان کوچک‌ترین خطایی مرتکب شوند، مدیران، معاونان و معلمان آنها را باز خواست می‌کنند و در نهایت به والدین آن دانش‌آموز اطلاع می‌دهند ولی در این خصوص آنها مدعی هستند هیچ مسئولیتی ندارند. رضا عبادی، کارشناس آموزشی می‌گوید: «بحث اینجاست که اصلاً مدارس در این اتفاق مسئولیت چندانی ندارند. آنها می‌گویند درون مدرسه را باید کنترل کنند نه بیرون آن را، طبیعتاً بیرون مدرسه بر عهده نهاد‌های دیگری است که شاید وظیفه خودشان را درست انجام نمی‌دهند.»

    این کارشناس آموزشی اطلاع‌رسانی به پدر و مادر را تنها وظیفه مسئولان مدارس می‌داند و می‌گوید: اگر مدیران یا مسئولان مدارس در جریان این اتفاق باشند باید به والدین دانش‌آموزان اطلاع‌ دهند و البته من معتقدم این اطلاع‌رسانی چندان فایده‌ای هم نخواهد داشت. این دانش‌آموز، موتوسیکلت را که ندزدیده، پدر یا مادرش برایش خریده، پس والدین می‌دانند او هر روز با این وسیله نقلیه به مدرسه می‌رود، حالا اگر مسئولان مدرسه هم اطلاع‌رسانی کنند باز اتفاق خاصی نخواهد افتاد.»

    شاهین قهرمانی، آسیب‌شناس اجتماعی نیز مدارس را دارای مسئولیت کمتری می‌داند و با این وجود ضعف آموزشی را بزرگ‌‌ترین عامل نابهنجاری و قانون‌گریزی معرفی می‌کند.

    وی می‌گوید: «خانواده‌ای که برای نوجوانش موتوسیکلت تهیه می‌کند به فکر حفظ جان او نیست. یا دوستی خاله‌خرسه می‌کند، پس اگر مدرسه هم بگوید فرزند شما موتورسواری می‌کند آن خانواده هیچ عکس‌العملی نشان نخواهند داد. بحثی که وجود دارد و شاید گام اول در تقصیر باشد، ضعف آموزشی ماست، در مدارس چقدر به دانش‌آموزان تأکید می‌شود قانون را رعایت کنید؟ یک نونهال یا نوجوان چقدر با زشتی قانون‌شکنی آشنا می‌شود؟ به چه اندازه نیاز‌های آموزشی او در خصوص قوانین مرتفع می‌شود؟ از دانش‌آموزی که قانون‌شکنی را بد نمی‌داند شما چه انتظاری دارید؟ انتظار دارید به چیزی که نمی‌داند و اطلاعی از چرایی و چگونگی آن ندارد عمل کند؟ معضل آموزشی ماست، در خصوص دوچرخه هم بود، در رابطه با پیاده‌روی و گذر از خط عابر پیاده و پل هوایی هم هست. پس یک جای کار می‌لنگد!»

    توقیف موتور، راه‌حل یا... ؟

    کنترل نظم خیابان برعهده پلیس است. فرقی هم نمی‌کند پلیس انتظامی باشد یا راهور، هرگاه خلافی رخ دهد باید این نیروی عظیم بسرعت با آن مقابله کند. موتورسواری نوجوانان از آن دست خلاف‌‌هایی است که می‌تواند مقدمه‌ای برخلاف‌‌های بزرگ‌تر باشد. شکستن قبح قانون‌شکنی در نگاه یک نوجوان او را مهیای قانون‌شکنی‌‌‌های بزرگ‌تر می‌کند و... !

    شاهین قهرمانی می‌گوید: «نخستین قانون‌شکنی، سرآغاز بد‌ترین قانون‌شکنی است، اگر نوجوان 14 ساله که هنوز با خوب و بد به صورت کامل آشنا نیست مجوز قانون‌شکنی پیدا کند فردا راحت‌تر از بقیه هم‌سن و سالانش خلاف می‌کند، البته اگر از این قانون‌شکنی اولی جان سالم به در ببرد. یعنی در تصادف و سوانح زنده بماند!»

    این آسیب‌شناس اجتماعی افزود: «والدین که از خود سلب مسئولیت کرده‌اند، آیا این وظیفه از عهده نیرو‌های انتظامی نیز سلب می‌شود؟»

    پدر ، مادر، شما مجرم هستید!

    چه کسی مجرم است؟ آیا نوجوانی که بنا به شور نوجوانی و هیجان مورد نیاز این دوران طلب خرید موتوسیکلت می‌کند مجرم است یا پدر و مادری که برای او این وسیله را تهیه می‌کنند؟ شهرام رزوقی حقوقدان و پژوهشگر حقوق کودکان می‌گوید: «ما در قوانین مربوط به کودکان تصریح داریم که اگر پدر و مادری مقدماتی را فراهم آورند که به واسطه آن مقدمات به فرزندی که هنوز به سن قانونی نرسیده و تحت ولایت آنهاست آسیبی وارد شود یا احتمال آسیب وجود داشته باشد مجرم هستند و باید محاکمه شوند. در واقع قانون، فراهم آوردن هرگونه امکانات غیرقانونی و خطرزا توسط والدین را جرم می‌داند، حال این وسیله می‌تواند موتوسیکلت باشد که احتمال تصادف و مرگ نوجوان را در پی دارد یا می‌تواند وسایل ضرب و جرح باشد.»

    براساس نظر این حقوقدان، اگر نیروی انتظامی موتور دانش‌آموزی را توقیف کند و آن را به مراجع قضایی بفرستد، قاضی می‌تواند پدر و مادر را احضار یا جلب کند و آنها را به جرم «به خطر انداختن جان فرزند خود» تحت محاکمه قرار دهد.

    مجازات چنین جرمی هم بنا به گفته شهرام رزوقی «هم می‌تواند حبس باشد و هم تعزیر و بنا به بزرگی جرم قاضی می‌تواند حکم دهد.»

    قانون، بی‌مسئولیتی برخی والدین که فرزندان خود را سوار بر مرکب مرگ می‌کنند را نمی‌تواند تحمل کند. والدینی که نه فقط جان فرزند خویش را به خطر می‌اندازند بلکه باعث می‌شوند نوجوان دیگری هم که دوست فرزند آنها است و هر روز بر ترک موتور سوار می‌شود نیز به خطر بیفتد.




    مطالب مرتبط

    چگونه یک مدرسه به برند ملی و بین‌المللی تبدیل می‌شود؟

    چگونه یک مدرسه به برند ملی و بین‌المللی تبدیل می‌شود؟

    تهران (پانا) - کارشناس آموزش و پرورش با بیان اینکه مدرسه تاثیرگذارترین و بانفوذترین نهاد جامعه است، گفت باید به مدیر و عوامل مدرسه اجازه داد تا متناسب با پتانسیل و امکانات و شرایط و موقعیت مدرسه و قوانین و مقررات آموزشی و تربیتی، نقش‌آفرینی کنند.

    |

    تکریم معلم تکریم جامعه است‌

    تکریم معلم تکریم جامعه است‌

    تهران (پانا) - مدیر روابط عمومی شورای عالی آموزش و پرورش نوشت دوازدهم اردیبهشت، سالروز شهادت اندیشمند فرزانه، متفکر آزاداندیش، استاد مرتضی مطهری و روز تجلیل از مقام والای آن استاد یگانه و همه بزرگانی است که در کسوت معلّمی در تمامی عرصه‌های تعلیم و تربیت رسالت خطیر تربیت ...

    |

    محور تحول در آموزش و پرورش، مدرسه است

    محور تحول در آموزش و پرورش، مدرسه است

    عدالت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در پرتوی تعلیم و تربیت شکل می‌گیرد/ نقش مدیران در شکل‌گیری شخصیت دانش‌آموز و تعلیم و تریت، بی‌بدیل است/ شرط انجام یک مدیریت موفق، هدف‌دار بودن و کنترل فرآیندهاست

    |

    نظرات کاربران