چرا مدیران مدارس باید روان شناسی بدانند ؟
شش عامل ارزش آفرین و اثر گذار بر موفقیت مدیران :
1- اختیار 2 - اعتماد به نفس 3 - تقسیم کار 4 - روابط انسانی دوستانه 5 - گذشته
نگری 6-آینده نگری
- مدرسه مکانی است که در آن انسان سازی می شود .در چنین مکانی ، قرار است علم ،
فرهنگ و تمدن تولید شود و در واقع زیر ساخت جامعه در مدارس ریخته شود .
- همواره مبنا ، محور و اساس توسعه ، آموزش و پرورش عنوان می شود که واحد اصلی آن
را آموزشگاه تشکیل می دهد
- مدیر مدرسه ، مدیریت یا اداره ی کارخانه ی انسان سازی را بر عهده دارد .
- در مدرسه با انسان طرف هستیم و تمام موجودیت این انسان یعنی شخصیت ، عاطفه ، هوش
، عشق ، توانمندی ها ، فرصت ها و تهدید های او را می توان با یک واژه ی کلیدی به
نام " ارتباط " سنجید . یعنی تمام موجودیت انسان در این " ارتباط
" تعریف و بیان شدنی است .
- روان شناسی کاربرد قواعد در زندگی است .
- توسعه ی مناسبات انسانی ، صداقت و تقوای مدیر مدرسه را سوخت سیستم مدرسه می توان
تلقی کرد .
- مدیر باید بکوشد به ابزار های حوزه ی ارتباط مسلح شود .
- روان شناسی در واقع فن تسلط بر ارتباط هاست .
- مدیر مدرسه به دو دلیل باید به این موضوع ( ارتباط ) توجه کند : اول این که با
انسان سروکار دارد و مدرسه جایی است که در آن انسان سازی صورت می گیرد . و دوم این
که تمام سرمایه گذاری انسان روی همین ارتباط است .
- آدم های موفق ، آنهایی هستند که در برقراری ارتباط با دیگران موفقند .به همین
دلیل ، مدیر باید روان شناسی را حتی بیش از خواندن و دانستن عملی مورد توجه قرار
دهد .
- یک مدیر خوب باید بتواند یک روان شناس خوب هم باشد .
• اساسی ترین کاربرد روان شناسی در " جو " مدرسه است . زیرا امروز بیش
تر از مکان یادگیری ، به فضای یادگیری اهمیت داده می شود .
• مدیر با ایفای نقش خود ، می تواند در ایجاد فضایی مناسب برای یاد دادن ، یاد
گرفتن ، شکل دادن به شخصیت ها ، جریان پیدا کردن عواطف و در یک کلمه بالندگی آدم
ها مؤثر باشد .
• مدیر با روان شناسی مناسب ، می تواند به معلم خسته از مشکلات و دغدغه های
گوناگون ، از جمله دغدغه های مسکن ، ارتقای شغلی ، معیشت و گرفتاری های شخصی ،
انرژی و قوت قلب بدهد و یک فضای نرم حل مساله برای مجموعه ی اعضای مدرسه ایجاد کند
و آن ها را به یک کل که یک هدف را دنبال می کنند تبدیل کند .
مدیران مدارس باید در زمینه ی روان شناسی
تربیتی ، یعنی کاربرد روان شناسی در آموزشگاهها مطالعه کنند .
مدیر مدرسه باید بتواند فرایند حل میاله
را تسهیل کند . ( دانش آموزی که درس نمی خواند ،از چه مشکلات عمده ای رنج می برد )
.
مدیرانی که خودشان بخواهند مساله ای را حل کنند ، راه حل آن را به دیگران نیز یاد
می دهند .
در هنگام برخورد های احتمالی بین معلم و
دانش آموز ، مدیر از چند قدم جلوتر یا چند قدم عقب تر مساله را دنبال می کند .
گاهی اوقات ، حاشیه بیش تر از متن ، مؤ ثر واقع می شود .
دو منبع تقویت کننده ی ارتباطات وجود دارد
: رسمی و غیر رسمی
مدیر خوب قبل از تسلط بر روابط رسمی ،
باید بر روابط غیر رسمی تسلط یابد . * دانش آموزی که سر کلاس به خود اجازه می دهد
رو در روی معلم بایستد ، از طرف سازمانی غیر رسمی که می تواند شبکه ای ارتباطی از
دوستان او باشد ، تقویت و تشویق می شود و معلمی هم که سر کلاس با دانش آموز خود
درگیر می شود ، می تواند در شبکه ای غیر رسمی حضور داشته باشد . * گروهی که بر اثر
ارتباطی غیر رسمی شکل گرفته و به تفکری خاص و برخوردی ویژه معتقد شده باشد ، ممکن
است بدون هیچ عمدی ، با دانش آموزان نیز بر مبنای همان تفکر برخورد کند .
• مدیر خوب ، باید آبشخور این ارتباطات را بیابد و در ابتدای کار به حوزه ی این
ارتباطات نا پیدا ، اما اثر گذار و غیر رسمی توجه کند و به حوزه های ارتباطات غیر
رسمی و رسمی نزدیک شود .
• در واقع مدیران مدارس ، یک جامعه ی کوچک را مدیریت می کنند .
• مدیران در مدرسه باید برخوردی اقتضایی داشته باشند . یعنی در صورت نیاز ، به
بعضی ها سخت بگیرند و مقررات را اعمال کنند و در برخورد باعده ای ، آزادی عمل
بیشتری به آنها بدهند . برای مثال، به بعضی ها پاداش دهند و به آن ها بیشتر توجه
کنند و در باره ی برخی دیگر این گونه نباشند .
• مدیر باید به حوزه ی رفتاری در مدرسه ی خود اشراف داشته باشد .
• مدیر باید بر حوزه ی مدیریت خود تسلط داشته باشد و ارتباطات را صحیح هدایت کند و
بتواند مسایل را خوب درک کند . ( قبل از مداخله گوش دادن به موارد برای روشن شدن
موضوع ، بسیار مهم است .)
• مدیر خوب به دنبال بالا بردن تاثیر عوامل یادگیری است . باید ابتدا مشکل و مسایل
دانش آموزان را شناسایی کند و بداند ، هر دانش آموز به چه چیزهایی نیاز دارد .
• مدیران باید متوجه باشند که دانش آموزان نیازمند توصیه های روان شناسی نیستند ،
بلکه خواهان برطرف کردن نیازهای روان شناختی خود هستند .
• باید دانست روان شناسی ، کاربرد قواعد در زندگی است و مدارا کردن و تحمل کردن را
در عمل و در زندگی می آموزد .
• دانایی باید در مؤسسات آموزش عالی و دانشگاه ها به توانایی تبدیل شده و سپس به
مدرسه ها بیاید و به تجربه ی زیسته یک مدیر تبدیل شود . پس دانش روان شناسی ، به
مفهوم دانش زیستن است .
• در مدرسه ها به دانش متوسط روان شناسی ، ولی توانایی فوق العاده در اجرا
نیازمندیم. و عمل را جایگزین حرف کنیم .
• باید بتوانیم با اولیای هر دانش آموز ، مدیریت مشارکتی ایجاد کنیم . از پدر و
مادر بچه ها در مدیریت مدرسه کمک بگیریم
• معمولا اولیای دانش آموز هنگامی که از بچه های خود دفاع می کنند ، در واقع از
حیثیت و نظام خانوادگی خود دفاع می کنند و احساس ناامنی که از طرف مدرسه به آن ها
تحمیل می شود ، در آن ها واکنش ایجاد می کند .
متاسفانه مدیران ما چالش پذیر نیستند و
تنها سعی می کنند ، امور را بی سرو صدا بگذرانند . این روش درستی نیست . مدیر باید
چالش پذیر باشد و به استقبال خطرات برود . اما اگر تنها بخواهد از مجموعه اش صدایی
بلند نشود ، و مدرسه بی درد سر اداره شود ، در واقع ضعف ها را پوشانده ، تهدید ها را
خاموش کرده فرصت ها را از دست داده ، به نقاط قوت دست پیدا نکرده و کاری را
به شکوفایی نرسانده است .
مدیر باید فرصت ها را دریابد ، با تهدید
ها به مقابله برخیزد ، ضعف ها را جبران کند ، و قوت ها را گسترش دهد . بعلاوه ،
مسایل معلمان برای او مهم باشد و بتواند با ایجاد ارتقای حرفه ای و در نظر گرفتن
پاداش ، به انگیزه ی آنان بیفزاید .
• اگر بخش اساسی مدرسه را کلاس درس در نظر بگیریم که یادگیری در آن به طور جدی
اتفاق می افتد ، هرچه فضای آن آزادتر ، امن تر و غنی تر باشد ، یادگیری بهتر صورت
خواهد گرفت .
• باید امکان یادگیری معلم از معلم نیز فراهم شود و فضای همکاری و بعضا رقابت را
در میان معلمان ایجاد کرد
• باید بدانیم ؛ دوستی فقط تعریف کردن از یکدیگر نیست ، بلکه باید ضعف های یکدیگر را هم بشناسیم و به موقع به یکدیگر گوشزد کنیم .