مرتضی کتیرایی
در نخستین روز خردادماه ۱۳۹۱ ایران یکی از بزرگمردان عرصه فرهنگی خود را از دست داد . مرد بزرگی که تاریخ درخشان تعلیم و تربیت این مرز و بوم هیچ گاه او را فراموش نخواهد کرد .
استاد کتیرایی خدمتگزار صدیق آموزش و پرورش کشور که لحظه لحظه عمر پربرکت خویش را وقف تعلیم و تربیت نوجوانان و جوانان میهن کرد، همواره به عنوان معلمی عاشق، مدیری مدبر و فعال سیاسی متعهد و دردآشنا می کوشید تا رسالت انسانی و اسلامی خود را در قبال جامعه خود در نیکوترین صورت انجام دهد .
مرتضی کتیرایی در سال ۱۳۱۰ در خانواده متدین و نجیب در شهرستان ملایر دیده به جهان گشود . او دوران کودکی و تحصیل در دبستان را در زادگاه خود ملایر گذراند. سپس برای ادامه تحصیل در دبیرستان راهی شهرستان همدان شد.
کتیرایی مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه تهران در رشته فیزیک مکانیک گرفت و در سال ۱۳۳۸ با استخدام در آموزش و پرورش در مدرسه مروی به تدریس پرداخت.
ایشان در کلاس درس معلمی دانش پژوه و در عرصه اجتماع مبارزی نستوه بود.
زنده یاد کتیرایی به راستی عمری کوشید تا آن گونه باشد که مولایش علی (ع) می خواهد . من این خطبه را تا اندازه ای آیینه ای از ارزش های متبلور در رفتار و سیمای ایشان می بینم . به دیگر سخن ایشان می کوشید خود را بر اساس ارزش های پسندیده مندرج در این خطبه بسازد .
ایشان چون سایر پارسایان و وارستگان، اهل فضایل بود . گفتارش از روی راستی، پوشاکش میانه روی و رفتارش همراه با فروتنی بود . از آنچه خداوند بر ایشان حرام کرده بود، چشم می پوشید و زندگیش را وقف شنیدن و فراگرفتن علوم و سخنان مفید می کرد . از گفتن و شنیدن سخنان بیهوده که موجب خشم خدا و رسول است، دوری می کرد . در سختی و گرفتاری آن گونه مقاوم، با نشاط و صبور بود که انگار در آسایش و خوشی است . راضی به رضا و قضای الهی بود .
اگر نبود اجل و مدتی که خدا در دنیا برایش تعیین فرموده بود، از شوق ثواب و بیم عذاب، چشم برهم زدنی جان در بدنش قرار نمی گرفت .
خداوند در نظرش آن چنان بزرگ بود که غیر او هرچه بود، در در دیده او کوچک و حقیر می نمود. یقین و باور او نسبت به بهشت مانند باور کسی بود که آن را دیده و ایمانش نسبت به جهنم همچون ایمان کسی بود که آن را احساس کرده و در آن گرفتار عذاب است .
غم های بزرگش در دلش نهفته و همیشه شکوفه لبخند بر لبانش شکفته بود . همه از آزار او در امان بودند و به خیر او امیدوار . بدنش بر اثر بندگی لاغر و درخواست های دنیوی او بسیار اندک بود . نفس هایش با عفت و پاکیزگی بود . چند روز زندگی کوتاه دنیا را با شکیبایی به سر رسانید و آسایش و نعمت بی پایان بهشت جاوید را دریافت . این کردار تجارتی سودآور و پرثمر بود که پروردگارش برای او فراهم کرده بود .
دنیا به او روی آورد، ولی او از آن چشم پوشید . دنیا کوشید تا او را گرفتار و اسیر خود کند، ولی او به سختی های آن تن در داد و خود را از آن رهانید .
او پس از پیروزی انقلاب مشاغل و مسئولیت های مهمی را پذیرفت؛ از جمله:
۱ - عضویت در کمیته استقبال ار امام خمینی(ره)
۲ - نمایندگی مردم ملایر در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی
۳ - نمایندگی مردم نهران در دوره دوم مجلس شورای اسلامی
۴ - معاون وزیر آموزش و پرورش
ولی هیچ گاه عظمت این مسئولیت ها نتوانست روح بزرگ این شخصیت الهی را تحت تاثیر قرار دهد، بلکه این مقام ها در سایه سار سرو قامت شخصیت او بسیار حقیر می نمود . این مرد وارسته تا واپسین لحظات حیات با حقوق اندک معلمی ساخت .
او در سال ۱۳۵۷ به اتفاق و همکاری شخصیت هایی چون شهید بهشتی،شهید رجایی،شهید باهنر و...انجمن اسلامی معلمان ایران را بنیان نهاد.
چون شب فرا می رسید بر پا ایستاده، آیات قرآن را با تامل و اندیشه می خواند و با خواندن و تدبر در آن خود را اندوهگین می ساخت و به وسیله آن برای درمان دردها و سختی ها تلاش می کرد . هرگاه به آیه ای برمی خورد که در آن تشویقی برای پرهیزگاران بود، به آن طمع می ورزید و با شوق به آن نظر می افکند و هر زمان به آیه ای می رسید که در آن ترس و بیمی برای بدکاران بود، گوش دلش را بدان می گشود، چنان که گویا شیون و فریاد اهل دوزخ را در بیخ گوش هایش می شنود . از کردار اندک خود خوشنود نمی شد و کار بسیار خود را بسیار نمی دانست، بلکه خود را به گمان تقصیر در طاعت متهم می ساخت و از کردار خویش هراسان بود .
او در امر دین توانا، در نرمی و خوش خویی دوراندیش، در ایمان با یقین، در طلب علم حریص، در بردباری دانا، در توانگری میانه رو، در بندگی و عبادت فروتن و در فقر و نیازمندی آراسته جلوه می کرد.
میل و علاقه و روشنی چشم او در چیزی بود که جاودان و دائمی بود و بی رغبتی و بی میلی او نسبت به چیزهایی بود که دنیوی و ناپایدار بود . بردباری را با دانش و گفتار را با کردار می آمیخت . او را می دیدی که آرزوهایش کوتاه، لغزش ها و خطاهایش اندک، دلش فروتن، نفسش قانع، خوراکش کم، کارش آسان، دینش محفوظ، خواهش و شهوتش از بین رفته و خشمش فرو نشسته بود . مردم به نیکویی او چشم امید داشته، از بدیش آسوده بودند. اگر در بین غافلان و بی خبران بود، با ذکر و یاد خدا از زمره آگاهان به شمار می رفت و اگر در بین آگاهان بود، در شمار غافلان محسوب نمی شد . به صله رحم بسیار اهمیت می داد، حتی دورترین خویشاوند تنگ دست خود را در زیر پر و بال محبت و حمایت خود قرار می داد . کار نکوهیده از او دیده نشد و کارهای پسندیده اش هویدا و آشکار بود .
ایشان سرانجام در سن ۸۱ سالگی و با کارنامه درخشان ده ها سال خدمت صادقانه به آموزش و پرورش کشور پس از چند سال تحمل درد و رنج بیماری سخت سرانجام در روز اول خردادماه ۱۳۹۱ با قلبی مالامال از عشق به دیدار معبود، به سوی وصالش پرواز کرد .
جان سخن این که کتیرایی مردی بود از دیار آیینه ها و بیگانه با کینه ها !
امید که همه چنین باشیم . روانش شاد و دیدار یار مبارکش باد !