بوستان دانایی شکوفه باران شد
دست و پایش را گم کرده بود، ترس و دلهره را در چهره معصومانه اش می توان دید، خانه دوم قدری برایش ناآشنا و غریب بود، غریبه ای که از این پس همدم بهترین لحظه های رندگیش خواهد شد.
کوله پشتی که بر دوش گرفته برایش سنگینی می کند، لباس های فرم که هنوز با آنها انس نگرفته مرتب جابجا می شود، هیاهو و فریاد بچه ها را می بیند اما هنوز پای رفتن و دست دوستی دادن ندارد.
دست در دست مادر فقط نظاره گر است و یک دنیا سوال در ذهنش همچون پروانه می چرخد، او هنوز نمی داند که این زندگی جدید قرار است سرنوشت و آینده روشنی را برایش رقم بزند و همچنان مبهوت و بهت زده یک گوشه ایستاده است.
شاید این روزها با نزدیک شدن فصل هزار رنگ و هزار نقش پاییز که گویی خداوند متعال تمامی هنرنمایی خود را در برابر دیدگان ما قرار داده، ما را به سال های دور ببرد، روزهایی که همین دلهره و ترس را تجربه کردیم، آموختیم و از آن سال ها فاصله گرفتیم اما هنوز دلتنگیم.
دلتنگ لحظه هایی که روی نیمکت های مدرسه، درس زندگی آموختیم، آرزوهای دور و درازی در سر پروراندیم و اینک رسیدیم به اینجا که هستیم، با خواسته ها و ناخواسته هایی که در مسیر زندگی پیش روی ما قرار گرفت.
اینک شکوفه ای داریم، پاک و معصوم که همان دوران کودکی ما و روزهای اول ورود به مدرسه را تجربه می کند و ما نیز با مرور خاطرات آن روزها، در کنارش بار دیگر کودک می شویم و غرق در دنیای پرشور و بدون بازگشت دوران کودکی.
با او از خاطرات گذشته می گوییم، تا ذهنش را از هر آنچه ترس و دلهره است خالی کند، پای در خانه دومش بگذارد و به سرنوشتی بیاندیشد که در آینده زندگی او را رقم خواهد زد.
باغ زندگی ما اینک شکوفه به بار نشسته ای دارد که باید بدرقه اش کنیم با گل و شیرینی و رد شدن از زیر قرآن کریم، تا در صحنه علم و دانایی، درس عشق بیاموزد، مردانگی، گذشت، مهربانی و البته تقوا، او قرار است پله های زندگی را یکی یکی و با کمک ما بالا رود.
امروز (31 شهریورماه) درهای علم و دانش به روی یک میلیون و 300 هزار شکوفه گشوده شد، شکوفه ها آمدند تا اولین برگ از دفتر زندگی تحصیلی خود را ورق بزنند و این لحظه باشکوه را جشن بگیرند، جشنی به وسعت تمام ایران و آماده کسب دانایی شوند.
آمده اند تا در لابلای حروف الفبا، دنیای کوچک خود را گسترده تر کنند، با آموزگار خود آشنا شوند، کسی که قرار است ساعاتی از روز را مادر دوم باشد در جایی به نام مدرسه، و تمام مهر مادری خود را به کار گیرد تا شکوفه های باغ زندگی را در بوستان علم ودانش به ثمر بنشاند.
اولین تجربه حضور در مدرسه حس زیبایی است که هرگز در طول دوران زندگی تکرار نخواهد شد، واقعه ای عمیق و دوست داشتنی که هر سال با فرارسیدن ماه مهر، بزرگترها را به دوران کودکی می برد.
این بزرگترین تغییر در اولین فصل زندگی هر انسانی است که باید به خوبی تجربه شود چرا که پایه های اصلی علم و دانش از همین نقطه آغاز می شود، آغازی به وسعت تمام زیبایی های فصل هزار رنگ.