بی انضباطی و علل آن

 باید به بی انضباطی به عنوان یک مشکل که علل مختلفی می تواند داشته باشد، نگریست و نه یک تعمد. با این نگاه، مدیران و مربیان می توانند راه حل های منطقی و علمی را برای بی انضباطی پیش بینی کنند.

1- عدم توجه به نیازها و شخصیت دانش آموزان: دانش آموزان، مانند هر انسان دیگری دارای نیازها و استعدادها و شخصیت خاص خود هستند و برای تأمین آن ها با روش های خود عمل می کنند. اگر این نیازها مانند استعداد خاص، استقلال طلبی، بازی، مشارکت، پذیرش و تخلیه انرژی تأمین نشود، ممکن است آن ها به طرق و روش های دیگر که از نظر ما مطلوب نیست دست به ارضای آن ها بزنند.

2- روش نبودن قوانین، مقررات و تکالیف: هر چه قوانین و مقررات و تکالیف برای افراد روشن تر باشد و از آن ها درک بهتری داشته باشند، تبعیت و هماهنگی آن ها بیشتر می شود. بالعکس، اگر قوانین آن گونه که باید روشن نباشند، احتمال تفسیر و تعبیر دیگر و خطا و انحراف بیشتر می شود.

3- وجود قوانین، مقررات و معیارهای انضباطی نامناسب: اگر قوانین و مقررات موجود منطقی و سودمند به نظر نیایند، افراد از اجرای آن ها سرباز می زنند. وقتی در مدرسه ای زمین بازی کافی وجود داشته باشد، و مدیر به خاطر برخی از مسائل دیگر بازی کودکان را در محیط مدرسه ممنوع سازد، احتمال شکستن این قانون بیشتر می شود. به همین ترتیب، رفتارهای انضباطی نامناسب نیز احتمال تخلف را زیاد می کند. وقتی به مقتضای سن و تجربه دانش آموزان، احتمال اشتباه وجود دارد، قرار دادن مقررات انضباطی برای آن ها از میزان اشتباه نمی کاهد.

4- رعایت نکردن عدالت و به وجود آوردن تبعیض: یکی از عواملی که اعتماد افراد را نسبت به مدیریت کاهش می دهد بی عدالتی و رفتار تبعیض آمیز می باشد. از آنجا که کودکان و نوجوانان طبع لطیف و بی آلایشی دارند، به شدت از رفتارهای ناعادلانه ناخرسند می شوند و نوعی مقاومت و سخت رفتاری در آن ها به وجود می آید. گاهی اوقات، از روی بیچارگی به محیط و دیگران آسیب وارد می سازند و یا رفتارهای از روی لجبازی از آن ها سر می زند.

5- اعمال تنبیهات و مجازات های بی جا و نامناسب: گاهی اوقات، اولیاء و مربیان، در یک حالت عاطفی و خستگی های جسمی و روانی با اندک رفتار ناخواسته از طرف فرزند یا دانش آموز برافروخته می شوند و اختیار را از کف می دهند و دست به تنبیهات شدیدتر از معمول می زنند. این عمل آن ها را ناامید و بعضاً سر سخت و لجوج می سازد و احتمال تخلف آن ها را بالا می برد.

6- عدم تناسب تشویق و تنبیه و رفتار فرد: همه انسان ها در پی رفتار خود منتظر محرک یا پاداش مناسبی هستند و به همین دلیل به خاطر نوع پاداش مورد نظر به شدت و تداوم و کیفیت فعالیت خود می افزایند. اگر مدیر یا معلمی، بدون توجه به کیفیت کارفرد پاداش مناسبی برای رفتار او در نظر نگیرد، فرد در دفعات بعد از کیفیت رفتار خود خواهد کاست. همین مسأله در مورد رفتارهای انضباطی صادق است. چگونه با رفتار انضباطی نامناسب با رفتار فرد متخلف که خیلی از شدت عمق آن کم تر و سبک تر باشد، رفتار او را می توان اصلاح کرد؟

7- عدم علاقه فرد به تحصیل و درس: علاقه فرد به تحصیل یا یک درس خاص، عامل مهمی در انگیزش و پشتکار فرد به شمار می رود. بالعکس، هر چه علاقه فرد کمتر باشد، انگیزه ی کار و پیشرفت او کاهش می یابد و ممکن است تبدیل به مقاومت و یا بی انضباطی گردد. برخی از دانش آموزان که درس را خوب نمی فهمند، دست به کارهای غیر معمول و نابهنجار می زنند که متأسفانه برخی از معلمان و مدیران بدون تشخیص ریشه ی آن دست به اقدامات انضباطی غیر منطقی می زنند.

8- مشکلات جسمانی و روانی: مشکلات جسمی و روانی نیز می توانند عوامل به وجود آورنده ی بی انضباطی باشند. دانش آموزی که ضعف بینائی دارد و نمی تواند به خوبی تخته سیاه را ببیند، ممکن است بارها از جای خود برخیزد و به جلو و عقب برود تا شاید مشکل دیدن خود را کاهش دهد. او همچنین ممکن است به علت بد دیدن و بد نوشتن تکالیف بعدی خود را به خوبی انجام ندهد و موجبات نارضایتی معلم خود را فراهم سازد. دانش آموزی که به علت عدم تمرکز مورد انتظار نمی تواند مطالب را در ذهن خود جای دهد و یا نوعی عدم انسجام در رفتار و گفتارش مشاهده می شود، احتمالاً از نظر یک ناظر خارجی به عنوان یک فرد بازیگوش و سر به هوا ارزیابی خواهد شد. به همین دلیل، ممکن است در مراحل بعدی، به شرط ادامه رفتار نامطلوب مورد سرزنش و مجازات قرار گیرد.


 9- مشکلات اقتصادی و مالی:  گاهی اوقات، نبودن امکانات کافی در مدرسه یا خانواده سبب نابر خورداری محیط و دانش آموزان از برخی از امکانات می گردد که نتیجه تبعی آن بروز اختلافات رفتاری در آن ها می گردد. برخی مواقع، بعضی از خانواده ها آن قدر در فشار شغلی، اقتصادی و مالی هستند که از تهیه ساده ترین ابزارها باز می مانند و در نتیجه آثار آن بر وظایف دانش آموزی نوجوانان در مدرسه تحمیل می شود. مدرسه ای که به علت فقر مالی توان خرید و تهیه امکانات سرمایشی و گرمایشی لازم را ندارد، با مقایسه با مدارس برخوردار در فصل مربوطه، احتمالاً از بی انضباطی های بیشتری رنج می برد.

 

10- اختلال در خانواده: خانواده یکی از کانون های مهم انضباط به شمار می رود و هر اختلالی در آن می تواند بر رفتار اعضای خانواده یا دانش آموزان مؤثر باشد. پدران و مادرانی که رفتار خشونت آمیزی با فرزندان خود دارند، زمینه را برای خشن بار آوردن آن ها فراهم می سازند. این گونه دانش آموزان ممکن است رفتارهای نابهنجاری چون درگیری با دیگران، خراب کردن ابزار و وسایل خانه و مدرسه، لجبازی، بی تفاوتی و پرخاشگری از خود نشان دهند. پژوهش های انجام شده روی خانواده هائی که مشکلاتی از قبیل جدایی، فاصله، اختلاف، بی احترامی متقابل و بی تفاوتی به هم دارند نشان می دهد که فرزندانشان نسبت به خانواده های متعادل از مشکلات رفتاری خیلی زیادی رنج می برند و همواره این دانش آموزان در مدرسه دارای مشکلات انضباطی هستند. به عبارت دیگر، بچه ها به طور ناخواسته، مشکلات و اختلالات خانوادگی را به مدرسه و محیط های آموزشی منتقل می سازند.

 

11- شرایط فیزیکی مدرسه: مدرسه محیط زندگی اجتماعی دانش آموزان به شمار می رود که نقش حساسی بر رفتار آنان دارد. فضاهای اختصاص داده شده ی ورزشی و تفریحی، شکل و اندازه کلاس ها، وسایل و ابزارهای آموزشی، نور، شلوغی و نظایر آن بر رفتار دانش آموزان، معلمان و حتی خود مدیران تأثیر گذار می باشد. مدرسه ای که دارای زمین بازی و وسایل ورزشی است، می تواند با برنامه ریزی درست قسمت زیادی از انرژی های دانش آموزان را تخلیه کند. مسلماً، در چنین مدرسه ای نوعی تعادل روانی و رفتاری در بین دانش آموزان بوجود می آید و در نتیجه اقدامات انضباطی کمتری ضرورت پیدا می کند.  کلاس های تنگ و فشرده که هوای آلوده تر و سنگین تری دارند، موجب خستگی بیشتری برای دانش آموزان می شوند و در نتیجه پس از مدتی، دست به رفتارهای ناخواسته می زنند و که ریشه آن را باید در وضعیت خاص کلاسی جستجو کرد و نه در خود دانش آموزان.

 

12- جو مدرسه:

 آن گونه که پیش از این ذکر گردید، جو مدرسه اثر به سزائی بر رفتار اعضای سازمان آموزشی دارد. در مجموع، آنچه به عنوان حالت حاکم بر یک سازمان آموزشی مانند اعتماد، همبستگی، صمیمیت، احترام، تشویق و تنبیه، اعمال سبک های خاص و غیره احساس می شود جو نام دارد.

 اگر در مدرسه ای جوی از ارعاب و ترس وجود داشته باشد، افراد از هم فاصله بیشتری می گیرند و حالت فردی و بیگانگی پدید می آید و در نتیجه برخی از دانش آموزان دست به رفتارهای نابهنجار و بزهکارانه می زنند. محیط یا جو امن و صلح آمیز در مقابل محیط یا جو نا امن و تهدید آمیز تأثیر متفاوتی بر روابط، شکل کار کردن و حتی انگیزه های افراد دارد. جوی که نگرش مدیران و معلمان گرایش بر دادن پاداش و تشویق دارد، در مقابل جّوی که جهت آن به سوی تنبیه و رفتارهای انضباطی است، تأثیر مثبت تری بر رفتار و روابط دارد و محیطی از اعتماد و مثبت اندیشی را به وجود می آورد. چنین جوی، افراد سازمان آموزشی را تشویق به همکاری و احترام متقابل می کند و از رفتارهای مقاومت آمیز و لجبازانه می کاهد. برخی از پژوهش ها نشان می دهد، علاوه بر آن که رعایت قوانین و مقررات تابعی از جّو سازمانی مدارس و سازمان های آموزشی است، در مدارس دخترانه نگرش مثبت تری به روش های پاداش و تشویق محور در مقابل روش های تنبیه و انضباط مدار وجود دارد.

 

13- روابط مدیر، معلم و دانش آموزان:

روابط بین مدیر، معلمان و دانش آموزان نقش شگرفی بر رفتار همه آن ها و مخصوصاً دانش آموزان دارد. رابطه ی انسانی جّوی از صمیمیت و همبستگی و تعلق به وجود می آورد که سبب دلبستگی دانش آموزان به هم، به معلمان، به مدیر و معاونان و مدرسه می گردد. اگر این روابط به شکل منفی و خصمانه باشد، افراد همه احساسات خود از نقطه نظر احترام و دلبستگی به سازمان و دیگران را از دست می دهند و در نتیجه پایه های پای بندی های اخلاقی، درونی و وظیفه ای سست می شود. در چنین حالتی، ابتدا افراد به صورت پنهان و غیر مستقیم و بعداً در حالت های منفی تر به صورت آشکارا مرتکب رفتارهای نامطلوب می شوند که در سرتاسر این کتاب ما از فرآیند روابط و آثار ان سخن گفته ایم.

 

14- عدم برنامه ریزی و سازماندهی مناسب کارها و فعالیت ها:

 انسان موجود منطقی و نظام دار می باشد که در سایه نظم، هماهنگی، برنامه ریزی و سازماندهی می تواند احساس آرامش و مفید بودن کند. زمانی که در یک سازمان اجتماعی مثل مدرسه، خانواده و جامعه بزرگ تر زمینه ها و شرایط برنامه ریزی طوری فراهم شده است که افراد و سازمان برنامه دار هستند و دارای وظایف روشن و معین می باشند، کار ها به شکل نرم و هماهنگ پیش می رود و نوعی احساس روانی مثبت و تسلط برخود به وجود می آید. در حالی که سازمان، مدرسه، کلاس و فرد از برنامه روشنی تبعیت نمی کنند و امور به طور نامنظم و بی قاعده بر فرد تحمیل می شوند، نوعی آشفتگی فکری و رفتاری در افراد سازمان به وجود می آید.

اصولاً برنامه های کاری مطالعه شده و خوب طراحی شده با کار نسبتاً زیاد، نسبت به کارهای بدون برنامه و هماهنگی موفق تر هستند. عدم برنامه ریزی که از بدون هدف بودن سازمان و مدیریت نیز سر چشمه می گیرد، نوعی سر در گمی و عدم انسجام را در مدارس و کلاس ها به وجود می آورد که منجر به بی انضباطی می گردد. معلمانی که از طرح درس آگاهانه استفاده می کنند و می کوشند که بر اساس طرح پیش بروند، مشکلات انضباطی کمتری از معلمان بدون طرح دارند. این معلمان، در حقیقت، با طرح خود انتظارات دانش آموزان را هم شکل می دهند و با روشن ساختن مسیر به آن ها کمک می کنند که بدون مشکل کارها و تکالیف خود را انجام دهند.

 

15- استثنائی بودن دانش آموز:

دانش آموز استثنائی به کسی گفته می شود که از میانگین بهره هوشی، اطلاعات و دانش، مهارت ها، توانایی های و انتظارات بالاتری نسبت به هم کلاس های خود برخوردار باشد و برنامه و رفتارهای معمولی که حتی ممکن است برای دوستان او مفید باشد، برایش خشنود و قانع کننده نباشد.

متأسفانه، نظام آموزشی ما نسبت به این مسأله مهم در کلاس های معمولی برنامه ی روشنی ندارد. بسیاری مواقع یک دانش آموز استثنائی درک ها، برداشت ها و اطلاعاتی از یک درس دارد که او را وادار به پرسیدن و اظهار نظر می کند. گاهی اوقات، این دانش آموزان از روش تدریس، سطح دانش و اطلاعات معلمان ناراضی می شوند و فعالیت های کلاس آن ها را راضی نمی کند. گاهی اوقات، این دانش آموزان اظهار نظرهایی بر خلاف نظر معلم دارند که معلمان را ناراحت می کند. در همه ی این مثال ها، هیچ ایراد و اشکالی در دانش آموز دیده نمی شود. او یک دانش  آموز استثنایی است که مدرسه، معلم و مدیر پیش بینی لازم برای کار کردن با او را نداشته اند و متأسفانه او را فضول، مزاحم و بی ادب به حساب می آورند.

 

16- احساس شکست:

 هر انسانی از این که می تواند وظایف و مسئولیت های خود را در بین دیگران به خوبی انجام

دهد و از عهده حل مشکلات بر آید، احساس لذت و شادمانی می کند. برعکس، کسانی که خود را ناتوان و شکست خورده به حساب می آورند، از روحیه ای ضعیف برخوردار هستند. در شکل های خیلی ناموفق آن که فرد امیدهای خود را از دست می دهد و نوعی احساس بی کفایتی در او به وجود می آید، رفتارها و روش های مخرب و پرخاشگرانه از او سر می زند. احساس شکست اگر به معنی عدم تأمین نیازها، تنش و ناکامی در فرد شکل بگیرد و او همه راه ها را بر روی خود بسته ببیند، احتمالاً سبب رفتارهای تلافی جویانه، مخرب و حتّی مجرمانه می شود که شواهد آن در برخی از مدارس راهنمایی و دبیرستان ها دیده شده است. در این حالت، در فرد احساس بی علاقگی، نفرت، از خود بیگانگی، تعارض و دشمنی به وجود می آید و ناخواسته و خواسته به هر شکل ممکن این احساس عدم کفایت و شکست را با نوعی ناآرامی و ناراحتی بروز می دهد که معلمان و مدیران آن را رفتاری انضباطی می نامند.

 
برچسب ها :بی انضباطی علل آموز مدرسه دانش
تاریخ انتشار :سه‌شنبه 31 مرداد 1391