در حال بارگذاری ...
    
  • بهداشت روان در مدارس

    هدف اصلی از اجرای برنامه های ویژه هفته بهداشت روان که به منظور ارتقا سطح بهداشت روانی جامعه، دانش آموزان، معلمان و والدین از 24 تا 30 مهر برگزار می شود، ارتقا بهداشت روان در سطح مدارس است.

    هر عاملی که باعث ایجاد ناتوانی در انسان شود، از مصادیق بیماری ها محسوب می شود. یادگرفتن بخصوص در دوران تحصیل یک توانایی است و مشکلات سلامت روان که باعث درجه ای از ناتوانی در انسان و گاهی اضطراب بیش از حد می شود، بیماری است و باید برای درمان آن نزد درمانگر توانا رفت.


    بین 10 تا 20 درصد افراد جامعه ممکن است درجاتی از مشکلات روانی داشته باشند، که درمان آن نیازمند مراجعه به پزشک است. توجه به این نکته ضروری است که هر بیماری روانی به منزله دیوانگی نیست و زمینه های فردی یا ارثی، عوامل رفتاری و عوامل محیطی از علل بروز بیماریهای روانی می باشند .


    همة دانش آموزانی که وارد مدرسه می شوند آرزوی مشترکی دارند و آن ورود به دانشگاه و ادامة تحصیل است ولی امکان اینکه همه بتوانند در رشته مورد علاقه خود قبول شوند وجود ندارد. اگر انحصاراً ورود به دانشگاه برای دانش آموزان معیار موفقیت و ارزش شود می تواند موجبات افسردگی آنها را فراهم کند.


    واقع گرا نبودن و داشتن آرزوهای بزرگ و عدم توجه به محدویت های جامعه از زمینه های دیگر بروز افسردگی است که مهارآنها تلاش همه جانبه ای را از طرف مسئولین و آحاد جامعه می طلبد.


    کنترل عوامل محیطی، فردی، ژنتیکی و شناختن توانایی های هر فرد در داشتن احساس خوشبختی، از عواملی می باشد که باتغییر آنها می توان یک زندگی خوب و سالم درجامعه ایجاد کرد.

    امروزه در نقش و وظایف مدارس بسیاری از کشورهای جهان دگرگونی های عظیمی رخ داده است. این تحولات باعث شده تا علاوه بر نقش سنتی مدرسه یعنی آموزش صرف و رشد مهارت هایی مانند خواندن و نوشتن و اکتساب دانش، نقش پرورش روان و تکامل انسان نیز مورد توجه قرار گیرد.

    در حال حاضر در بسیاری از کشورها فعالیت های پرورشی و بهداشتی وسیعی به عهده مدارس گذاشته شده است که مطالعات حکایت از نتایج و پیامدهای مثبت آن دارد.

    در کشور ما نیز با توجه به خیل عظیم دانش آموزان و همچنین نقش سلامت روان در پرورش کودکان و نوجوانان ، توجه بیشتر به نقش پرورشی مدارس ضرورت تام دارد. حال زمان آن است که با ایجاد زمینه های مناسب به ارتقای بهداشت روان و سطح سلامت در مدارس پرداخته و شرایطی فراهم شود تا مسئولان مدارس، برنامه ریزان، مشاوران، روان شناسان و دیگر دست اندرکاران آموزش و پرورش از طریق آشنایی با موضوعات بهداشت روان، نونهالان این آب و خاک را برای دست یابی به روان سالم یاری دهند. بهداشت روان صرفاً در محیط سالم فیزیکی به دست نمی آید بلکه محیط سالم روانی نیز یک اصل مهم است. چه بسا که محیط فیزیکی کودکان، سالم و آرام باشد اما محیط روانی آنها از درون ناامن و اضطراب انگیز باشد.

    بهداشت روان نوجوانان وجوانان

    بهداشت و سلامت روان نوجوانان وجوانان موضوعی است که به توجه جدی نیاز دارد. امروزه با استفاده از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی، آموزش بهداشت روان ، مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه و نیز درمان های تخصصی، می توان به کودکان کمک کرد تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند.

    همه کودکان در زندگی خود با استرس های شدیدی روبه رو می شوند که بخشی از آنها ناشی از تغییرات رشد بهنجار کودکان است، مانند رشد و تغییرات هورمونی و همچنین تغییراتی که در ارتباط با والدین و اجتماع رخ می دهد. استرس های دیگر از عمومیت کمتری برخوردار است و شامل فشار برای پیشرفت در مدرسه ، نقل و انتقال خانواده ، نزاع والدین ، طلاق، تغییر مدرسه یا فشار دوستان برای سوء استفاده از مواد می شود.

    بسیاری از نوجوانان وجوانان بدون این که دچار مشکلات رفتاری یا تحصیلی جدی شوند این دوره را پشت سر می گذارند و این امر به عواملی چون مهارت های مقابله ای موفقیت آمیز ، میزان حمایت های قابل دسترس و میزان استرس های محیطی وابسته است. متأسفانه تشخیص کودکانی که مشکلات سلامت روان دارند تا پیش از بروز مشکل، امردشواری است ، بنابراین در برنامه ریزی های بهداشتی همه کودکان و نوجوانان باید مدنظر قرار گیرند و دامنه گسترده ای از مداخلات، از آموزش مهارت هایی برای سلامت روان گرفته تا مداخلات اختصاصی بهداشت روان به کار گرفته شود.

    تقریباً یک پنجم کودکان بدون در نظر گرفتن این که کجا و چگونه زندگی می کنند در دوران کودکی دچار اختلالات رفتاری، هیجانی می شوند. حتی با محافظه کارانه ترین برآورد هم می توان ادعا کرد که 10 درصد کل کودکان، در طول این دوره دچار آشفتگی های روانی می شوند که با آسیب های جدی همراه است.

    برای تأمین نیازهای کودکان و نوجوانان باید بین نهادهای جامعه نگر، نهادهای مربوط به جوانان و سازمان های ورزشی ، نهادهای مذهبی ، موزه ها ، پارک ها و کتابخانه ها و... از یک سو و ازسوی دیگرخانواده ، مدرسه ، سازمان های بهداشتی، رسانه های گروهی و دولت، همکاری و فعالیت مشترک ایجاد شود.



    نقش مدارس در ارتقای بهداشت روان


    مدرسه برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فرصت بسیار مناسبی فراهم می کند. به موازات حرکت ملت ها در جهت آموزش همگانی، نقش مدارس در ارائه خدماتی مانند خدمات بهداشت روان در امور تحصیل اهمیت روزافزون یافته است. به دلائل زیردر حال حاضر مدارس با حمایت کامل خانواده و اجتماع بهترین محل برای برنامه های جامع بهداشت روان به شمار می رود:

    - تقریباً تمام کودکان در دوره ای از زندگی خود به مدرسه می روند.

    - مدارس قوی ترین سازمان اجتماعی و آموزشی قابل دسترسی برای مداخله هستند.

    - مدارس اثر عمیقی بر کودکان ، خانواده ها و اجتماع می گذارند.

    - مدارس مانند شبکه ای امن از کودکان در برابر خطراتی که بر یادگیری، رشد و سلامت روانی اجتماعی تأثیر می گذارد محافظت می کنند.

    - مدرسه همگام با خانواده نقش تعیین کننده ای در ایجاد یا تخریب عزت نفس کودک و احساس شایستگی آنان دارد.

    - مدرسه در زندگی بسیاری از کودکان و رشد قوای آنها نقش اساسی دارد، بویژه هنگامی که خانواده از ایفای نقش های اساسی خود ناتوان باشد.

    بنابراین مدارس برای بسیاری از کودکان حساس ترین و مناسب ترین نقطه مداخلات بهداشت روان است. از آنجا که همه کودکان بخصوص کودکان در معرض خطر وارد مدرسه نمی شوند یا مدرسه را ترک می کنند ، برای ماندن این کودکان در مدرسه یا دسترسی به کودکانی که مدرسه نمی روند باید به فکر استراتژی های دیگر بود.

    توانایی و انگیزه ی کودکان برای ماندن در مدرسه، یادگیری و استفاده از آموزه -هایشان متأثر از سلامت روان آنان است و نیز برسلامت روان آنهاتأثیرگذاراست.

    محیط و موسسات آموزشی در سطوح مختلف کودکستان ، دبستان ، دبیرستان و دانشگاه از عواملی هستند که تأثیر اساسی در بهداشت روان افراد دارند. کار آموزش و پرورش در آموزشگاه ها در واقع دنباله ی کار پرورش شخصیت افراد در محیط خانواده است. کودکان در محیط آموزشگاه ها یاد می گیرند که چگونه رفتار اجتماعی داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ایفا کنند. آنان می آموزند در چه محدوده ای بیندیشند و حس همکاری داشته باشند. این محیط می تواند ارتباط درستی با کودک برقرار کند و او را آماده پذیرش مسئولیت تصمیم گیری و حل مسائل زندگی سازد.

    کودکانی که تازه به محیط آموزشگاه پا می گذارند مسلماً از شرایط یکسانی برخوردار نیستند، زیرا هریک از آنان در محیط خانوادگی خاص خود تربیت شده اند و والدین آنها سلیقه های تربیتی متفاوتی دارند. مربیان و آموزگاران باید با درایت این مسائل را درک کنند و کودکان را با محیط جدید تطبیق دهند.
    آموزشگاه محیطی نیست که فقط مسائل و مطالبی به کودک القا شود، بلکه در این محیط اخلاق و رفتار کودک نیز تکوین می یابد. کودکی که به مدرسه می رود به دنبال احساس تعلقی مشابه آنچه در خانه تجربه کرده است می گردد و در صورتی که در خانواده به این احساس دست نیافته باشد در پی جبران آن در مدرسه است. هرگاه نتواند در گروه همسن خود به احساس ارزشمند بودن برسد برای نشان دادن این که فرد باارزشی است درصدد جلب توجه دیگران برمی آید. این جلب توجه ممکن است به شیوه های مختلفی بروز کند. برخی کودکان از طریق پیشرفت تحصیلی ، ورزشی و اجتماعی این نیاز را در خود رفع می کنند. کودکی که محرومیت خود را به صورت پرخاشگری نشان می دهد در کلاس اختلال به وجود می آورد و باعث ناراحتی معلم و مدیر مدرسه می شود. کودکی که خشم خود را فرو می خورد، به صورت موقت رفتارش را کنترل می کند ولی در نهایت دچار نافرمانی ومشکلات رفتاری می شود. معمولاً دلایل ناسازگاری در کلاس درس روشن است. هر کودکی میل به موفقیت دارد. ولی اگر وظایف او خارج از حدود استعداد و علاقه اش باشد احساس ناکامی و بی حوصلگی خواهد کرد. این احساس محرومیت آزاردهنده است و او باید به گونه ای آن را جبران کند. این جبران ممکن است به صورت آزار رساندن به معلم ، تخریب کتاب و صندلی و نیز اذیت کردن همکلاسی ها جلوه نماید. هر کودکی دوست دارد دیگران و بخصوص معلم و هم کلاسی هایش بدانند که او بااستعداد است .هرچند تا حدی کم استعداد باشد باید به طور کلی او را همان طور که هست قبول کنند. این پذیرش از طرف دیگران و معلم به او احساس اعتماد به نفس و اطمینان خاطر می بخشد و او را شخصی باارزش نشان می دهد.

    نقش معلم در بهداشت روان کودکان :

    تحقیقات گوناگون در این زمینه نشان می دهد رفتار دانش آموزان دبستانی بسیار به رفتار معلمان آنها بستگی دارد، چنانچه معلمی روش محبت آمیز همراه با انضباط منطقی در کلاس خود به کار گیرد از همکاری علاقه مندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهره مند خواهد شد. برعکس معلمی که از روش پرخاشگرانه و زور و تهدید استفاده می کند، شاگردانش نیز با بی انضباطی در کلاس ، بی توجهی به درس و پرخاشگری صریح ظاهر می شوند. چنین معلمی نمی تواند منبع دانش برای اطفال باشد و اگر از طریق تنبیه و پرخاشگری هم بتواند انضباط را در کلاس حاکم سازد چنین حالتی پایدار نخواهد بود و نمی تواند احساس همکاری و علاقه مندی در شاگردان به وجود آورد. میل به پیشرفت درسی در اغلب کودکان وجود دارد و این تمایل تنها هنگامی ارضا می شود که هدف های مورد نظر کودک خارج از دسترس او نباشد. تلاش معلم نباید تنها به این منجر شود که دانش آموزان بهترین نمره را کسب کنند، بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسئولیت دهد و تا حد امکان به پرورش فکری ، روانی و جسمانی کودک بپردازد. معلمان در محیط آموزشگاهی می توانند با ارائه ارزش های صحیح و منطقی بزرگسالان به دانش آموزان به نحو احسن کمک کنند. میگنا دات آی آر. دادن پاداش مناسب ، جهت همانندسازی و یاری کردن آنها و رضایت داشتن از محیط مدرسه از اهمیت خاصی برخوردار است زیرا کودکان بعضاً با کنترل درونی نامناسب و اجتماعی شدن نامطلوب به مدرسه می آیند. اگر کمک معلمان نباشد چنین کودکانی در مدرسه نیز شکست می خورند و انگیزه بسیار کمی برای پذیرش ارزش های صحیح مدرسه خواهند داشت . کودکی که رضایت کافی از مدرسه به دست نیاورد اغلب در همانندسازی با اولیای مدرسه شکست می خورد و با مشکلات انضباطی و تحصیلی مواجه می شود و در نهایت عده زیادی از آنها ترک تحصیل می کنند.

    امروزه بیشتر روان شناسان تربیتی معتقدند کارکنان مدرسه در سلامت روان دانش آموزان دارای نقش های حرفه ای هستند. مسئولیت اولیای مدرسه فقط در پرورش نیروی عقلی و آشنا کردن دانش آموزان به مسائل اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود. مدرسه مسئول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگارانه و تأمین بلوغ عاطفی و سلامت روانی دانش آموزان است.

    در مدرسه فرزندان عاطفه و محبت را تجربه می کنند، معلم با محبت و توجه، آنان را در مسیر صحیح هدایت می کند. دانش آموز در مدرسه چگونگی برقراری روابط درست عاطفی و سازگاری با دیگران و مسوولیت پذیری را می آموزد و راه های مبارزه با کینه توزی ، دیگرآزاری و حسادت را یاد می گیرد.
    تحقیقات متفاوتی که در این زمینه انجام شده نشان می دهد رفتار کودکان دبستانی بستگی زیادی به رفتار معلمان آنها دارد و چنانچه معلمی روش محبت آمیز همراه با انضباط منطقی را در کلاس خود به کار ببرد از همکاری ، علاقه مندی و قدرت ابتکار شاگردانش بهره مند می شود.

    نقش الگویی معلم و نفوذی که او در انضباط دادن به رفتارهای دانش آموزان دارد بر همگان روشن است. از آنجا که دانش آموزان یکی از الگوهای مهم رفتاری خود را معلمان قرار می دهند، اگر معلم از ویژگی الگودهی خوبی برخوردار باشد می تواند تأثیرات عمیقی در رشد شخصیت و بهداشت روان دانش آموزان باقی بگذارد.

    معلمی که الگوی تعاملی و متعادلی میان خود و دانش آموز برقرار می کند و در این ارتباط به شخصیت و نیازهای دانش آموزان توجه کافی دارد و کارها را بر اساس استعدادها و تمایلات، میان شاگردان تقسیم می کند، نقش بهتری را در بهداشت روان دانش آموزان ایفا خواهد کرد.

    به بیان دیگر معلم باید کودک را بپذیرد هرچند نمی تواند همه رفتار های او را بپذیرد. به کودک باید احترام گذاشت و به عنوان انسانی با توانایی های بالقوه به او ارج نهاد. هرچند او کوچک تر و ناپخته تر، کم دانش تر و کم تجربه تر از معلم است. معلم نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند، بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت موفقیت آمیز و سازگاری هر چه بیشتر کند.
    ماهیت این رابطه ی کمکی ، بستگی به احساسات واقعی معلم دارد. معلم باید قادر به بیان و ابراز احساسات واقعی خویش باشد تا آن که کودک بتواند او را به عنوان یک انسان شریف و قابل اعتماد ببیند و نه فردی که پیوسته چیزی را از او پنهان می دارد.

    چنین معلمی در عین حال که درصدد ایجاد تغییر مطلوب در رفتار کودک است هرگز برای او تهدیدآمیز نیست. او نسبت به زندگی گذشته و حال کودک تعصبی ندارد بلکه آینده کودک را بر حسب توانایی هایش در نظر دارد. اگر معلم بتواند به کودک تفهیم کند که سعی دارد به او کمک کند و اگر بتواند به کودک نشان دهد که صفات و عادات خوب کودک را می شناسد بیشتر قادر خواهد بود به نتایج مطلوب دست یابد.
    مهم ترین شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روان این است که او با کمال صمیمیت و خلوص نیت کودکان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود ، بلکه با صبر و حوصله و خوشرویی، سعی کند به عمق مشکلات کودکان پی ببرد و در حل این مسائل تا حد ممکن بکوشد.

    معلم نباید تمام تلاش خود را صرف این کند که دانش آموزان بهترین نمره را کسب کنند بلکه باید بکوشد به هر فرد به اندازه توانایی او مسئولیت دهد و حتی الامکان در پرورش فکری و روانی و جسمانی کودک بکوشد.
    روشی که اکنون در ارزشیابی تحصیلی به کار می رود روش نامطلوبی است زیرا نمرات آنقدر دقیق نیستند که معلم بتواند میان 15 و 16 یا 9 و 10 را بخوبی تشخیص دهد و فرق بگذارد. بعلاوه همیشه برای شاگرد هدف مطلق کاملی وجود دارد که او باید با تمام قوا برای به دست آوردن آن بکوشد. حتی درصورتی که دانش آموز نمره کامل هم بگیرد، ممکن است تمام مطالب را نداند. در ضمن از نظر بهداشت روان نامطلوب است که برتری جویی را ملاک نظر کودکان قرار دهیم. هدف کودک نباید رسیدن به بهترین شرایط و برتری جویی باشد بلکه مقصود باید صرفاً کسب دانش باشد تا به وسیله آن شخص برای خود و دیگران سودمند واقع شود. نمره و بویژه نمره ی عددی ، کودکان را به رقابت شدید تحریک می کند در حالی که از نظر تربیتی و روانی صحیح نیست که هدف عمده ی تحصیل فقط آرزوی غلبه بر دیگران باشد.

    نتایج مضر این روش (نمره دادن) بیش از همه متوجه افراد کم هوش می شود، زیرا آنها قادر به رقابت با دیگران نیستند و از این بابت احساس حقارت ، حماقت و شکست شدید خواهند کرد. شکست همیشه نامطلوب است و شکست هایپی درپی معمولاً منجر به رفتار غیرعادی خواهد شد. موفقیت تجربه مثبت و مفیدی است که باعث ایجاد تعادل شخصیت و احساس اعتماد به نفس می شود.

    یکی از عوامل مؤثر بر سلامت روان دانش آموز، درک شدن او توسط معلمش است. معلم باید در ارتباط با شاگردان آنچنان رفتاری داشته باشد که شاگرد تنبل و قوی و فقیر و غنی همه خیال کنند که معلم به خاطر هر یک از آنان به کلاس درس آمده است. اگر دانش آموز درک شود به آن معلم علاقه مند شده، به سوی او کشیده خواهد شد ، در دیدارش آثار شادمانی و نشاط و خرمی موج خواهد زد و اگر به او بگویند که این معلم دیگر به این مدرسه نخواهد آمد اشک چهره او را در برخواهد گرفت.

    امروزه ناله بسیاری از دانش آموزان دبیرستانی از این منظر بلند شده است و همه فریاد می زنند که معلمان ما را درک نمی کنند، ما می خواهیم آنان ما را درک کنند، همان طور که هستیم ما را شناسایی کنند. با همه دشواری ها شخصیت هایمان را بشناسند ، با همه عیوب و نارسایی هایمان، با همه آرمان ها و اندیشه هایمان ما را دریابند. به عبارت دیگر آنها می گویند ما می خواهیم معلمان همه وجود روحی ما را لمس کنند نه این که تنها به درس دادن قناعت کنند.

    نظام تعلیم و تربیت مدرسه باید چنان باشد که در آن هر دانش آموزی بتواند دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس ارزش را تجربه کند. معلمی که به مقام انسانی کودکان و نوجوانان ارج می نهد و خالصانه سعی دارد آنچه را که می داند به دانش آموزان بیاموزد ، نه تنها نیازهای روانی آنان را ارضا می کند بلکه برقراری روابط صحیح عاطفی ، سازگاری با دیگران و مسئولیت پذیری را نیز به ایشان می آموزد. در چنین فضای تربیتی افراد به بلوغ عاطفی می رسند و از لحاظ روانی سالم بار می آیند.

    نتیجه گیری :

    فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما با سال های گذشته متفاوت است. به این معنی که هدف آموزش و پرورش تنها تعلیم دروس نیست ، بلکه هدف پرورش جسم و روان دانش آموزان است. برآوردن احتیاجات جسمانی و اجتماعی، روانی کودک در مدرسه، قسمت عمده ای از تربیت او را شامل می شود که از عوامل بسیار مهم پرورش کودک است.

    اگر چه تربیت جسمانی کودک در مدارس از سال ها پیش مقرر شده و امکاناتی در مدارس فراهم آمده ولی موضوع سلامت روان کودکان هنوز به شکل صحیح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و بر اساس این غفلت ، مدرسه ، به طور غیر مستقیم در ازدیاد اختلالات روانی کودکان موثر واقع شده است.
    باید بپذیریم مسئولیت اولیای مدرسه به افزایش علم و آشنا کردن دانش آموزان به ارزش های شناختی، اجتماعی و اخلاقی خلاصه نمی شود، بلکه آنها مسئول تغییر و اصلاح رفتارهای ناسازگار و تأمین بلوغ فکری و سلامت روان کودکان و نوجوانان نیز هستند. همچنین توجه مربیان و والدین به این نیاز های روانی، اجتماعی نه تنها زمینه مساعدی برای شکوفایی استعدادهای نهفته کودکان و نوجوانان را فراهم می آورد، بلکه در بهبود سلامت روان آنها نیز مؤثر خواهد بود.




    مطالب مرتبط

    مدارس تا فرارسیدن ایام امتحانات باید دایر باشند

    مدارس تا فرارسیدن ایام امتحانات باید دایر باشند

    تهران (پانا) - رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت‌های مردمی گفت طبق قانون مدارس تا فرارسیدن ایام امتحانات باید دایر باشند و مدارس برای ارتقای جایگاه علمی و افزایش میانگین نمرات نهایی دانش‌آموزان باید اقدامات موثری را به انجام برسانند.

    |

    نظرات کاربران